جدول جو
جدول جو

معنی ناوسید - جستجوی لغت در جدول جو

ناوسید
(وَ)
ناوسند. رجوع به ناوسند شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نارسیس
تصویر نارسیس
(دخترانه)
نرگس، نام جوانی زیباروی در اساطیر یونآنکه وقتی صورت خود را در آب دید عاشق خودشد و در آب پرید و غرق گشت و تبدیل به گل نرگس گردید، لاتین از یونانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نابرید
تصویر نابرید
پارچه ای که هنوز آن را نبریده باشند، نبریده، بریده نشده، ختنه نشده، برای مثال چه جامۀ بریده چه از نابرید / که کس در جهان بیشتر زآن ندید (فردوسی - ۶/۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناوتیپ
تصویر ناوتیپ
دسته ای از کشتی های جنگی نیروی دریایی شامل دو یا سه ناوگروه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارسید
تصویر نارسید
نارس، نابالغ، برای مثال کس اندر جهان کودک نارسید / بدان شیرمردی و گردی ندید (فردوسی - ۱/۲۷۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواسیر
تصویر نواسیر
ناسورها، زخمهایی که آب کشیده و چرک و ورم کرده باشد، زخمی ها، جمع واژۀ ناسور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناامید
تصویر ناامید
کسی که امید به نتیجۀ کاری یا حصول چیزی ندارد، درمانده، مایوس، بیچاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناودیس
تصویر ناودیس
چین خوردگی های زمین که وسط آن ها فرو رفته است، ناومانند، به شکل ناو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناپسند
تصویر ناپسند
کاری یا چیزی که پسندیده نباشد، ناپسندیده، زشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناویدن
تصویر ناویدن
خم شدن
مانده شدن، خسته شدن
رفتار از روی ناز، خرامیدن
به چپ و راست حرکت کردن، برای مثال چو مست هر طرفی می افتیّ و می ناوی / که شب گذشت، کنون نوبت دعاست مخسب (مولوی - لغت نامه - ناویدن)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناچرید
تصویر ناچرید
انسان یا حیوان که چیزی نخورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابسود
تصویر نابسود
ناسفته، دست نخورده
فرهنگ فارسی عمید
(وَ سَ)
بر وزن و معنی ناپسند است. (برهان قاطع) (آنندراج). ناپسند. آنچه پسندیده نباشد. (ناظم الاطباء)، به معنی ضعیف ترکیب و لاغر هم گفته اند و به این معنی بجای نون، یای حطی نیز (ناوسید) به نظر آمده است. (برهان قاطع) (آنندراج). ناوسید. ضعیف و لاغر، ناوسید. تهی دست. گدا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وُ / وُمْ می)
بی امید. ناامید. مأیوس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ ذَ دَ / دِ)
نرسیده. کال. نارس. نارسیده، کودک. نابالغ. تازه سال. اندک سال:
چو افراسیابش به هامون بدید
شگفتید از آن کودک نارسید.
فردوسی.
کس اندر جهان کودکی نارسید
بدین شیرمردی و گردی ندید.
فردوسی.
چه مایه زن و کودک نارسید
که زیر پی پیل شد ناپدید.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(سَیْ یِ)
در تداول دشنامی است سادات را. دشنامی است سادات علوی را. (یادداشت مؤلف). که سید نیست. که نسب او درست نیست
لغت نامه دهخدا
پیروان عجلان بن ناوس که جعفر صادق (ع) را زنده و باز گردنده می دانستند زیرا فرموده بود مرگ مرا باور مدارید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابدید
تصویر نابدید
ناپیدا، نهفته، مخفی: (... که اکنون شمارابدین برزکوه ببایدبدن ناپدید از گروه. (شا)، نامرئی نامشهود: خردمند کز دور دریا بدید کرانه نه پیدا و بن ناپدید... (شا)، پوشیده مستور: ابا خواهر خویش به آفرید زخون مژه هر دورخ ناپدید. (شا)، معدوم محو: خروشیدچون روی رستم بدید که نام توباد از جهان ناپدید. (شا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناویدن
تصویر ناویدن
خم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامفید
تصویر نامفید
ناسودمند، بی اثر، بی خاصیت
فرهنگ لغت هوشیار
یله آزاد، بی بندو بار آنچه که دربند قید و شرطی نیست بدون قید آزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموسی
تصویر ناموسی
ساستاریک وینارتارانه، پردگی، آزرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموید
تصویر ناموید
تائید ناشده، ناموفق، بی تائید
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه امید ندارد مایوس مقابل امیدوار، درمانده بیچاره، محروم بی نصیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپدید
تصویر ناپدید
نامعلوم، مبهم و غیر واضح، نامعین
فرهنگ لغت هوشیار
نابریده: همان گوهر و جامه نابرید زچیزی که شایسته تر برگزید. (شا) ختنه ناکرده غیرمختون: کنون قطع به حرف آن نابرید که درآخر قصه خواهی شنید... (حاجی محمد خان قدسی) مقابل بریده
فرهنگ لغت هوشیار
دست نخورده: اسیران وآن خواسته هرچه بود همیداشت اندرهری نابسود. (شا)، استعمال ناشده نو: (به هیشوی داد آن دگر هر چه بود زدینار و زجامه نابسود. (شا)، سوده نشده نتراشیده: دگر ایزدی هر چه بایست بود یکی سرخ یاقوت بد نابسود. (شا) مقابل بسوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپسند
تصویر ناپسند
مکروه، نامطبوع، ناگوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارسیده
تصویر نارسیده
واصل نشده، نیامده، نرسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناامید
تصویر ناامید
مایوس، نومید، خائب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوسند
تصویر ناوسند
ناپسند
فرهنگ لغت هوشیار
نرسیده (میوه) نارس، نابالغ (کودک) اندک سال: کس اندر جهان کودکی نارسید بدین شیر مردی و گردی ندید. (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
دغاباز کلک زن دشنام گونه ایست که به سیدان نادرست و نابکار اطلاق کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپسند
تصویر ناپسند
نامطلوب، مکروه
فرهنگ واژه فارسی سره