جدول جو
جدول جو

معنی ناور - جستجوی لغت در جدول جو

ناور
گمان میکنم به معنی فرصه و حوض ساحلی است که راهی نیز به دریا دارد و گاه طغیان عظیم کشتیها بدانجا پناه گیرند. (یادداشت مؤلف) : و شاخ و ساق آن (درخت عود) تمامت را پاره کنند و ساق در بعضی ناورهای آب دریا اندازند تا در آن آب هر چوب سست که بدان مختلط بود آب دریا آن را بپوساند و موج که بر آن زند از آن جدا کند وآنچه محکم تر بود آب دیرتر در آن اثر کند، مدت پنج شش ماه بماند تا به مرتبه ای برسد و کسی را اجرت بدهندتا آن را نگاه دارد، از هر پاره که ده من یا پنج من باشد اندکی بازماند به حسب جوهر صلبی که در هر چوب باشد بعضی پاره های کوچک از آن بازماند و چون تجار بازگردند هر یک به ناور خود روند و دام دراندازند مانند آنکه ماهی گیرند تا هرچه در آن ناور باشد از پاره های کوچک و بزرگ تمامت بدان بیرون آید. (فلاحت نامه)
لغت نامه دهخدا
ناور
(وَ)
به معنی ممکن باشد که برابر واجب است. (برهان قاطع) (آنندراج) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). از لغات ساختگی دساتیر است
لغت نامه دهخدا
ناور
(وِ)
دهی است از دهستان الند بخش حومه شهرستان خوی، در 78 هزارگزی شمال غربی خوی و 7 هزارگزی شمال راه ارابه رو خان به ملحملی. در ناحیۀ کوهستانی سردسیر واقع است و 42 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و کوهستان و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی آنجا جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. فاصله این ده تا مرز ایران و ترکیه 3 هزار گز است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
ناور
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شناور
تصویر شناور
ویژگی آنکه روی آب شنا می کند، ویژگی چیزی که روی آب حرکت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تناور
تصویر تناور
تنومند، فربه، قوی جثه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بناور
تصویر بناور
هر چیز ریشه دار، بیخ دار، گود، ژرف، دمل بزرگ و سخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بناور
تصویر بناور
ریشه دار، گود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناور
تصویر تناور
قوی جثه تنومند و فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شناور
تصویر شناور
چیزی که روی آب حرکت می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بناور
تصویر بناور
((بُ وَ))
هر چیز ریشه دار، عمیق، گود، دمل بزرگ و سخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تناور
تصویر تناور
((تَ وَ))
تنومند، فربه، قوی جثه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شناور
تصویر شناور
((ش وَ))
چیزی که روی آب حرکت کند، چالاک، بی باک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شناور
تصویر شناور
عائمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شناور
تصویر شناور
Buoyant, Floating
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شناور
تصویر شناور
flottant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شناور
تصویر شناور
뜨는 , 떠 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شناور
تصویر شناور
تیرنے کے قابل , تیرتا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شناور
تصویر شناور
ভাসমান , ভাসমান
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شناور
تصویر شناور
ลอยตัว , ลอย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شناور
تصویر شناور
inayoweza kujaa, kuelea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شناور
تصویر شناور
yüzen, yüzer
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شناور
تصویر شناور
浮かぶ , 浮かんでいる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شناور
تصویر شناور
צף , צף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شناور
تصویر شناور
तैरने योग्य , तैरता हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شناور
تصویر شناور
mengapung, terapung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شناور
تصویر شناور
плавучий , плавающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شناور
تصویر شناور
drijvend, zwevend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شناور
تصویر شناور
flotante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شناور
تصویر شناور
galleggiante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شناور
تصویر شناور
flutuante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شناور
تصویر شناور
漂浮的 , 浮动的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شناور
تصویر شناور
плавучий , плаваючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شناور
تصویر شناور
schwimmfähig, schwebend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شناور
تصویر شناور
pływający, unoszący się
دیکشنری فارسی به لهستانی