غوطه وری در آب، سر فرو بردن در آب، غوطه ناغوش خوردن: سر در آب فرو بردن، غوطه خوردن، برای مثال گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا / که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۹۱)
غوطه وری در آب، سر فرو بردن در آب، غوطه ناغوش خوردن: سر در آب فرو بردن، غوطه خوردن، برای مِثال گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا / که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۹۱)
سرباب فروبردن آدمی ومرغان غوطه خوری. توضیح هدایت نویسد: (دربرهان بمعنی غوطه خوردن درآب آمده و لیکن خطا کرده پاغوش است ببای پارسی. {اماباید دانست که این کلمه بصورت} ناغوش {درلغت فرس اسدی و صحاح الفراس با شاهدی از لبیبی آمده بنابراین قول هدایت براساسی نمی نماید
سرباب فروبردن آدمی ومرغان غوطه خوری. توضیح هدایت نویسد: (دربرهان بمعنی غوطه خوردن درآب آمده و لیکن خطا کرده پاغوش است ببای پارسی. {اماباید دانست که این کلمه بصورت} ناغوش {درلغت فرس اسدی و صحاح الفراس با شاهدی از لبیبی آمده بنابراین قول هدایت براساسی نمی نماید