جدول جو
جدول جو

معنی ناهشیاری - جستجوی لغت در جدول جو

ناهشیاری
(هَُ شْ)
ناهوشیاری. رجوع به ناهوشیاری شود، غفلت. بی خبری، بی خویشتنی. بی خودی
لغت نامه دهخدا
ناهشیاری
غفلت بی خبری، بی خویشتنی، صرع
تصویری از ناهشیاری
تصویر ناهشیاری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دانشیاری
تصویر دانشیاری
شغل و عمل دانشیار، رتبه و مقام دانشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناهشیوار
تصویر ناهشیوار
ناهوشیار، ناهشیار، غافل، بی خبر
فرهنگ فارسی عمید
(هوشْ)
هوشیار نبودن. نابخردی. بی کیاستی، مدهوشی. بیهوشی. حالت بیخودی و بیهوشی. بهوش نبودن، دیوانگی. ابلهی. حماقت:
که او را شماخواستگاری کنید
بدینگونه ناهوشیاری کنید.
شمسی (یوسف و زلیخا).
- ناهوشیاری کردن، ابلهی کردن. بخلاف عقل و فهم رفتار کردن
لغت نامه دهخدا
(هَُ شی)
ناهشیاری. ناهوشیاری. رجوع به ناهوشیاری شود
لغت نامه دهخدا
(هَُ شْ)
مغفل. ناهوشیار. غافل. بی خبر:
کان تبنگو کاندر او دینار بود
آن ستد زایدر که ناهشیار بود.
رودکی.
، مصروع. صرع زده:
ز سودا و ز صفرا و تپیدن
بسان مرد ناهشیار بودم.
سیدحسن غزنوی.
ناهوشیار. رجوع به ناهوشیار شود
لغت نامه دهخدا
مسطح نبودن، ناتراش بودن صیقلی نبودن، بینظمی بی ترتیبی، نابرابری عدم تساوی، ناجوری عدم تناسب، کجی معوجی، نامانندگی اجزای چیزی، خودرایی خودسری بی ادبی، نادرستی نامعقولی، عدم لیاقت ناشایستگی
فرهنگ لغت هوشیار
برخلاف قاعده بودن بیقاعدگی، عدم تناسب، نامعقولی ناپسندی، ناهمواری درشتی، عدم تربیت خشونت مقابل بهنجاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهوشیار
تصویر ناهوشیار
بی خردبی شعوربی فراست. مقابل هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناآشکاری
تصویر ناآشکاری
ناپیدایی اختفاء، عدم صراحت ابهام مقابل آشکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهشیوار
تصویر ناهشیوار
ناهشیارمقابل هشیوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانشیاری
تصویر دانشیاری
شغل و عمل دانشیار، رتبه ومقام دانشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهشیار
تصویر ناهشیار
غافل بی خبر، بی خویشتن بی خود، صرع زده مصروع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهشیواری
تصویر ناهشیواری
ناهشیاری مقابل هشیواری
فرهنگ لغت هوشیار
بی خردی بی شعوری، بیهوشی مدهوشی، ابلهی حماقت: که اوراشماخواستگاری کنید بدین گونه ناهوشیاری کنید. (یوسف وزلیخامنسوب بفردوسی. لغ) مقابل هوشیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهنجاری
تصویر ناهنجاری
عارضه
فرهنگ واژه فارسی سره
بی خبر، غافل، ناآگاه، بی خودی، بی خویشتنی، بی هوش
متضاد: هشیار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ناهنجاری
تصویر ناهنجاری
Abnormality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناهمواری
تصویر ناهمواری
Choppiness, Unevenness, Jaggedness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناهنجاری
تصویر ناهنجاری
anomalie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناهمواری
تصویر ناهمواری
aspereza, irregularidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناهنجاری
تصویر ناهنجاری
anomalía
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناهنجاری
تصویر ناهنجاری
anormalidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناهنجاری
تصویر ناهنجاری
nieprawidłowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناهمواری
تصویر ناهمواری
nierówność, szorstkość, postrzępienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناهنجاری
تصویر ناهنجاری
аномалия
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناهمواری
تصویر ناهمواری
неровность , зазубренность , зазубренность , неровность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناهنجاری
تصویر ناهنجاری
аномалія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناهمواری
تصویر ناهمواری
нерівність , зубчастість , нерівність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناهنجاری
تصویر ناهنجاری
afwijking
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناهمواری
تصویر ناهمواری
onregelmatigheid, ruwheid, oneffenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناهنجاری
تصویر ناهنجاری
Anomalie
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناهمواری
تصویر ناهمواری
Unregelmäßigkeit, Rauheit, Unebenheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناهمواری
تصویر ناهمواری
aspereza, irregularidad, desigualdad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی