جدول جو
جدول جو

معنی نانگاریدنی - جستجوی لغت در جدول جو

نانگاریدنی
(نِ دَ)
که نوشتنی نیست. غیرقابل نگارش. مقابل نگاریدنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انگاریدن
تصویر انگاریدن
انگاشتن، برای مثال چو باد در قفس انگار کار دولت خصم / از آنکه دیر نپاید چو آب در غربال (انوری - ۲۸۲)
فرهنگ فارسی عمید
(لَ ثَ)
ننوشتن. ننگاشتن. مقابل نگاریدن
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ)
نانواختنی. مقابل نوازیدنی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ناکاشتنی. مقابل کاریدنی. رجوع به کاریدنی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مقابل آگاهیدنی. رجوع به آگاهیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
که قابل تسمیه و نام گذاری نیست، که درخور ذکر نیست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
که بدان نازیدن نشاید. که از در مباهات و نازش نیست. که مایه و موجب نازیدن نیست. مقابل نازیدنی
لغت نامه دهخدا
(پَرْ)
نوشته ناشده. نانوشته. نانگاشته. غیرمکتوب، غیرمرتسم
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ دَ)
تصور کردن و پنداشتن و گمان بردن. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اندیشه بردن. (ناظم الاطباء) :
عاشقی خواهی که تا پایان بری
پس بباید ساخت با هر ناپسند
زشت باید دید و انگارید خوب
زهر باید خوردو انگارید قند.
رابعۀبنت کعب قزداری (از آنندراج).
، نوعی از مردم فرنگ هم هست. (برهان قاطع). مراد انگلیس است و انگریز از زبان پرتغالی در هندوستان معمول شده و از آنجا بدیگر ممالک اسلامی رسیده است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
(لَ زَ)
مقابل نگاریدن. رجوع به نگاریدن شود
لغت نامه دهخدا
(نِ دَ)
قابل نگارش. که نگاریدن آن ممکن یا روا باشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از انگاریدن
تصویر انگاریدن
پنداشتن تصور کردن گمان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگاریدن
تصویر انگاریدن
((اِ دَ))
پنداشتن، تصور کردن، انگاردن
فرهنگ فارسی معین