- نانجویی
طلب رزق و معاش، طلب روزی، روزی طلبی، گدائی، دریوزه گری، نانخواهی، دنیاطلبی، عمل نانجوی، رجوع به نانجوی شود
معنی نانجویی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رجوع به نانجویی شود
(دِ گُ)
لغت نامه دهخدا
جویندۀ نان، روزی طلب، گدا، گدائی کننده، طالب دنیا، (آنندراج) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) :
تو چون نامجوئی ز نانجوی بگسل
که جم را به مور اقتدائی نیابی،
خاقانی
تو چون نامجوئی ز نانجوی بگسل
که جم را به مور اقتدائی نیابی،
خاقانی
نامجوئی، نام جستن، طلب نام کردن، نام طلبی، شهرت طلبی، عمل و صفت نامجوی:
نامجوئی دولت آموزد همی بی شک ترا
نامجوئی را چو دولت نیست هیچ آموزگار،
مسعودسعد،
، جاه طلبی، منصب طلبی، ستیزگی و منازعه در شهرت و شجاعت و بهادری و همت، (ناظم الاطباء)
نامجوئی دولت آموزد همی بی شک ترا
نامجوئی را چو دولت نیست هیچ آموزگار،
مسعودسعد،
، جاه طلبی، منصب طلبی، ستیزگی و منازعه در شهرت و شجاعت و بهادری و همت، (ناظم الاطباء)
انیری دشنژادی بد گوهری، فرومایگی بی آزرمی بدگوهری بدنژادی عدم اصالت، رذالت فرومایگی، بی عفتی ناپاکی
طلب نام شهرت طلبی: نامجویی دولت آزموده دهمی بی شک ترا نامجویی راچودولت نیست هیچ آموزگار. (مسعودسعدلغ)، منصب جوییجاه طلبی، شجاعتدلاوری
جاه طلبی، شهرت طلبی، منصب خواهی، منصب طلبی
