جدول جو
جدول جو

معنی ناموسیه - جستجوی لغت در جدول جو

ناموسیه
(سی یَ)
لغت عامیانۀ عربی است. پارچه ای که بر سر ناموس (اهل حرم) افکنند پنهان داشتن روی او را از چشم نامحرمان و فصیح آن کله است. (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هامویه
تصویر هامویه
(پسرانه)
نام کارگزار یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
ویژگی زنی که فقط یک بار ازدواج کرده و میان او و همسرش نهایت مهر و محبّت برقرار باشد، زن وفادار و مهربان به شوهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نیک نامی، شهرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناموجه
تصویر ناموجه
غیر مقبول، ناپسند، ناپذیرفتنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
ده کوچکی است از دهستان ای تیوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر که در 82هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 4هزارگزی باختر شوسۀ مسجد سلیمان به هفتگل واقع است. و50 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
منسوب به نااوس:
عاشر آن اکرم معاشر شر
گوئی از گبرکان نااوسی است،
انوری
لغت نامه دهخدا
قسمی گل مختوم که از جزیره شامس آرند، (یادداشت مؤلف)،
- طین شاموسی، شامسی،کوکب الارض نیز گویند قسمی از آن سفید و ناصاف و با صفایح و شبیه به حجرالمسن با اندک براقی میباشد و قسمی بسیار سفید و دقیق و سبک و بسیار بر زبان می چسبد و هر دو قسم در آب زود حل میشود و از بلاد قبرس و صقالیه آرند، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، رجوع به گل شاموس و طین شاموس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
آمازی. اماصیه. شهر کوچکی است در آسیای صغیر در ولایت سیواس در درۀ رود یشیل ایرماق، واقع در 40 درجه و 50 دقیقۀ عرض و 33 درجه و 4 دقیقۀ طول جغرافیایی. در نزدیکی آن آثاری است از عهد یونانیان که بوسیلۀ سلطان علاءالدین سلجوقی ترمیم و تعمیر شده است. (از دائره المعارف بستانی ج 4). در حدود ده هزار خانه و جوامع و مساجد و تکایا و مدارس و مکاتب متعدد دارد و در سال 113 هجری قمری فتح شد. تجارت ابریشم و هوای آن مشهور است. (از لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 155). حمدالله مستوفی نویسد: اماسیه شهر عظیمی است که سلطان علاءالدولۀ سلجوقی تجدید عمارت کرد و حاصلش از انواع میوه باشد و هوای خوش و نزه دارد. (از نزهه القلوب چ لیدن ص 95). ابن بطوطه مینویسد: این شهر بزرگ باغ و درخت فراوان دارد و در آنجا بوسیلۀ دولابهایی که بر کنار نهرها نصب کرده اند باغها و خانه ها را آبیاری میکنند و خیابانها و بازارهای وسیع دارد و در قلمرو پادشاه عراق است. (از سفرنامۀ ابن بطوطه ج 1 ص 189). و رجوع به آمازی شود
لغت نامه دهخدا
(خی یَ / یِ)
نانخواه است که زنیان باشد. اگر بر گزیدگی عقرب بندند درد را ساکن کند، گرم و خشک است در دوم و سوم. (برهان قاطع) (آنندراج). نانخه. نانخاه. نانخواه. رجوع به نانخواه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ءَیْ یَ)
بی تأیید. ناموفق. تأییدناشده. مقابل مؤید. رجوع به مؤید شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
از دهات دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل است، در 6 هزارگزی شمال غربی آمل بر کنار جادۀ آمل به محمودآباد. در دشت معتدل مرطوب واقع است و 80 تن سکنه دارد. اهالی آنجا فارسی را به لهجۀ مازندرانی تکلم میکنند. آبش از چشمۀ بولید و رود خانه هراز تأمین میشود. محصولش برنج و حبوبات و شغل مردمش زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). ورجوع به سفرنامۀ مازندران و استرآباد ص 151 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِیَهْ)
نامه سیاه. رجوع به نامه سیاه شود
لغت نامه دهخدا
کنایه از جنگ گاه باشد، چه ناموس به معنی جنگ هم آمده است، (برهان قاطع) (آنندراج)، میدان جنگ، رزمگاه، (ناظم الاطباء)، جنگ گاه، و هنگامۀ مردآزمائی، (فرهنگ خطی)
لغت نامه دهخدا
(قَ / قِ)
متخذ از زاماسکۀ روسی. بطانۀ روغن بزرک و گل قزوین سرشته که شیشه را با آن به در و پنجره استوار کنند. در تداول امروز زامسقه و زامسکه نیز معمول است
لغت نامه دهخدا
منسوب به ناموس، نام نیک و نیکنامی، (از ناظم الاطباء)،
- بی ناموسی، رسوائی، بدنامی، (از ناظم الاطباء)، فضیحت، پاس ناموس دیگران نداشتن، به ناموس و حرم دیگران تجاوز کردن، بی عفتی، بی عفافی، بدچشمی، ناپاکی،
، امر ناموسی، کار حیثیتی و شرفی، پردگیان، نازنینان:
کجا پای دارند با روسیان
چنین نازنینان و ناموسیان،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سی یَ)
عنوان مشهور فرقه ای است از شیعه که اتباع عجلان یا عبداﷲناووس بصری اند و امام جعفر صادق را امام حی حاضر غایب و مهدی منتظر و قائم آل محمد دانند. (از ریحانه الادب ج 4 ص 161 از مجمع البحرین). طایفه ای از غلاه شیعۀ امامیه اند که در مرگ امام محمد باقر بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب شک کردند و به انتظار ظهور او هستندو همچنین ظهور جعفر بن محمد الصادق و بقیۀ ائمه را نیز منتظرند. (از الانساب سمعانی). اصحاب مردی به نام عجلان بن ناووس (و گفته اند منسوبند به دیهی به نام ناوسا) می باشند، به عقیدۀ اینان امام جعفر صادق زنده است و منتظر ظهور آن حضرت بوده مهدی قائمش خوانده اند. این طایفه از آن امام روایت کرده اند که اگر سر من از فراز کوهی بجانب شما منحدر شود در کشتن من جازم نباشید، زیرا من صاحب شما و امام با اهتداء صاحب شمشیر ایالت و ظهورم. ابوحامد زوزنی حکایت کند که ناووسیه معتقدند که علی اگرچه مرده ولیکن پیش از قیام قیامت زمین شکافته شود و وی بیرون آید و زمین را به عدل و نصفت آراسته گرداند. (از ملل و نحل شهرستانی)
لغت نامه دهخدا
(سی یَ)
صاحب مرآت البلدان نویسد: ’نام محلی است در عراق عرب که در چهار فرسخی خان نجّار در سمت راست آثار مخروبه ای از قلعه و باره و عمارت این محل بنظر میرسد. این ابنیه از بناهای خلیفه هرون الرشید است ودر نزدیکی خرابه های این قلعه بر روی شط آثار پل قدیمی پیداست و این قبیل آثار که غالباً از عهد بنی عباس مانده بفاصله های مختلف چالوسیه (یا چالسیه) را به سامره متصل مینماید’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 84)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
زنی را گویند که بغیر از یک شوهر ندیده و به مرد دیگر نرسیده باشد و میان او و شوهرش نهایت الفت و محبت و اتحاد باشد. (برهان قاطع) (از جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا). زنی که یک شوهر بیش ندیده. زن مهربان به شوهر. (از ناظم الاطباء). و رجوع به فرهنگ رشیدی و انجمن آرا و آنندراج شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / وَیْهْ)
ابراهیم، مکنی به ابواسحاق نیشابوری، از مشاهیرعرفای قرن چهارم هجری و معاصر با المقتدر بالله عباسی است. نسبت طریقتی وی به شیخ ابوعثمان حیری موصول و سال وفاتش مجهول و قبرش در قبرستان بزرگ نیشابور مشهور و به جهت خوبی صوت و صورت به همین لقب ملقب بوده است. (از ریحانه الادب ج 4 ص 141 از نامۀ دانشوران)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
خوابگاه شیر. (منتهی الارب). عریسهالاسد. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
گیاهی است از طایفۀ مرکب. (از المرجع). امروسیا. امبروسیا. افسنیتن کاذب. دمسیس. زیلان چیچگی. دمسینه. یبانی پلین. عنبریه. (از فرهنگ گیاهی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نانوخیه
تصویر نانوخیه
نانخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموسگاه
تصویر ناموسگاه
جنگگاه جنگ گاه میدان جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نام دادگی مسمی بودن، شهرت معروفیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموجه
تصویر ناموجه
نپذیرفتنی نا به جا نامقبول ناپذیرفتنی: (ابوالحسن عباداین معنی وحرکت بغایت ناموجه و غیر محمود یافت {مقابل موجه. یا عذر ناموجه. بهانه نادرست عذرنابجا. یاغیبت ناموجه. غیبت بدون عذرموجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناووسی
تصویر ناووسی
منسوب به ناووس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
ششم از سی آوای باربد منسوب به ناقوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموسی
تصویر ناموسی
ساستاریک وینارتارانه، پردگی، آزرمی
فرهنگ لغت هوشیار
نام برده نامزد، زنی که جزیک شوهربمرددیگری نرسیده ومیان او وشوی نهایت محبت باشد: صولت او در ان صف ناورد زن نامویه برکند از مرد. توضیح درجهانگیری پس ازمعنی فوق افزوده شده: (وآن رابهندی سهاگن گویند) درفرنظا. آمده: (درهندی سهاگن بمعنی زن شوهرداراست شرط دیگری نداردولفظ نامویه مرکب ازنا (نه) ومویه (زاری) است وبمعنی زنی که مویه نکرده و شوهرداراست و معنی شعراین است که ممدوح درجنگ زن شوهرداررابی شوهرمیکند)
فرهنگ لغت هوشیار
پیروان عجلان بن ناوس که جعفر صادق (ع) را زنده و باز گردنده می دانستند زیرا فرموده بود مرگ مرا باور مدارید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموید
تصویر ناموید
تائید ناشده، ناموفق، بی تائید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامویه
تصویر نامویه
((یِ))
زنی که یک شوهر بیشتر ندیده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
نام لحن بیست و ششم از سی لحن باربد
فرهنگ فارسی معین