نازنین بودن. زیبائی. جمال: مهی در جلوه با این نازنینی نخواهد ساخت با تنهانشینی. وصال. که من خوش دارم از تنهانشینی که تنها باشم اندر نازنینی. وصال. ، نازپروردگی. ظرافت: که طفلی خرد با آن نازنینی کند در کار ازین سان خرده بینی. نظامی. رجوع به نازنین شود
نازنین بودن. زیبائی. جمال: مهی در جلوه با این نازنینی نخواهد ساخت با تنهانشینی. وصال. که من خوش دارم از تنهانشینی که تنها باشم اندر نازنینی. وصال. ، نازپروردگی. ظرافت: که طفلی خرد با آن نازنینی کند در کار ازین سان خرده بینی. نظامی. رجوع به نازنین شود
امیری بن محمد بن منصور بن ابواحمد بن جیک بن بکر بن اخرم بن قیصربن یزید بن عبداﷲ بن مسرور ابوالمعالی رامشینی، او از ابومنصور مقومی و ابوالفضائل عبدالسلام ابهری و ابومحمدحسن بن محمد بن کاکا ابهری مقری روایت دارد، و مردی فقیه وادیب و فاضل و اهل تقوی و پرهیزکاری و روزه داری بود، (از معجم البلدان ج 4) شیرویه مظفر بن حسن بن حسین بن منصور رامشینی، او ازابومحمد حسن بن احمد بن محمد ابهری صفار حدیث روایت کرد و معدانی از او روایت دارد، (از معجم البلدان)
امیری بن محمد بن منصور بن ابواحمد بن جیک بن بکر بن اخرم بن قیصربن یزید بن عبداﷲ بن مسرور ابوالمعالی رامشینی، او از ابومنصور مقومی و ابوالفضائل عبدالسلام ابهری و ابومحمدحسن بن محمد بن کاکا ابهری مقری روایت دارد، و مردی فقیه وادیب و فاضل و اهل تقوی و پرهیزکاری و روزه داری بود، (از معجم البلدان ج 4) شیرویه مظفر بن حسن بن حسین بن منصور رامشینی، او ازابومحمد حسن بن احمد بن محمد ابهری صفار حدیث روایت کرد و معدانی از او روایت دارد، (از معجم البلدان)
دارای ناز بودن استغنا نمودن، لطافت و ظرافت (معشوق) : مهی در جلوه بااین نازنینی نخواهد ساخت با تنها نشینی. (وصال لغ)، گرامی بودن محبوبیت، بناز و نعمت پرورده بودن، ارزشمندی گرانبهایی
دارای ناز بودن استغنا نمودن، لطافت و ظرافت (معشوق) : مهی در جلوه بااین نازنینی نخواهد ساخت با تنها نشینی. (وصال لغ)، گرامی بودن محبوبیت، بناز و نعمت پرورده بودن، ارزشمندی گرانبهایی