جدول جو
جدول جو

معنی نامعروف - جستجوی لغت در جدول جو

نامعروف
(مَ)
مجهول. غیرمعروف. نکره. (ناظم الاطباء) ، ناخوب. ناصواب. ناپسندیده. مذموم. نکوهیده. غیرمعروف. مقابل معروف به معنی خوب و پسندیده و مقبول
لغت نامه دهخدا
نامعروف
ناشناخته مجهول، ناپسندمذموم مقابل معروف
تصویری از نامعروف
تصویر نامعروف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
ناشناخته، مجهول، نامعین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامشروع
تصویر نامشروع
آنچه خلاف شرع باشد، ناروا، حرام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامعقول
تصویر نامعقول
آنچه عقل آن را نپذیرد و ادارک نکند، آنچه به عقل درست نیاید، یاوه، بیهوده، بی قاعده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
گمنامی. معروف نبودن. صفت نامعروف
لغت نامه دهخدا
تصویری از یا معروف
تصویر یا معروف
ی یاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامحروم
تصویر نامحروم
آنکه محروم ومایوس نشده، بغلط درمورد (محروم) بکار رود: (از دیدار شما نامحروم شدم)
فرهنگ لغت هوشیار
اناپاتان اناپیتان ناکشته ناکشت کاشته نشده ناکاشته. یازمین نامزروع. زمین بایر (بائر) : (همچنین زمینهای بائرو نامزروع نپیماید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسرور
تصویر نامسرور
ناشاد اندوهگین آنکه شادمان نیست ناشاداندوهگین مقابل مسرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامشروح
تصویر نامشروح
ناشکافته کوتاه تشریح نشده، موجزمختصر شرح ناشده مقابل مشروح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامشروط
تصویر نامشروط
بی سامه شرط ناشده بلاشرط مقابل مشروط
فرهنگ لغت هوشیار
اداتستان ناروا نادات پاد کیش آنچه که خلاف شرع است حرامغیرقانونی مقابل مشروع: (وبسیارباشدکه بسبب قوت خویش و نفقه عیال مضطرشودبطلب روزی ازوجه نامشروع {یارابطه نامشروع. بطریق غیرشرعی رابطه جنسی یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
ناشمرده بی شمار ناشمرده: من چگویم که گر اوصاف جمیلت شمرند خلق آفاق بماندطرفی نامعدود. (سعدی)، بی حساب بی شمارمقابل معدود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعذور
تصویر نامعذور
پوزش ناپذیر آنکه دارای عذر وبهانه ای موجه نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعصوم
تصویر نامعصوم
بی آزرم گناهکار ناپاک آنکه عصمت ندارد: (... که چون خدای را ظالم دانند و انبیا را نامعصوم...)، مقابل معصوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعقول
تصویر نامعقول
خلاف عقل، بیهوده، بی معنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموصوف
تصویر ناموصوف
نازابیده زاب ناپذیر وصف نشده: (آفریدگارنه چیزست ونه نچیزونه محدودونه نامحدودونه موصوف ونه ناموصوف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامحروف
تصویر نامحروف
ناشناخته گمنام، بی بازار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعلول
تصویر نامعلول
بی انگیزه بدون علت: (و مابیرون ازآن جمله گفتیم پس بایدکه نامعلول بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامالوف
تصویر نامالوف
خوناپذیر آنچه بدان انس والفت نگرفته باشند مقابل مالوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامبرور
تصویر نامبرور
ناپسندیده نامقبول، نامرحوم نامغفورمقابل مبرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامغرور
تصویر نامغرور
نافتوده فروتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعیوب
تصویر نامعیوب
بیظک
فرهنگ لغت هوشیار
بی پیشینه نا آشنا ناشناخته، آنچه که مسبوق بسابقه ای نیست، نامانوس. نامالوف مقابل معهود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعمور
تصویر نامعمور
ناآبادان آبادنشده بایر: (وسرزمین خراب نامعمور هیچ تعیین نکرد {مقابل معمور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
سر درگم ناپیدا نادانسته ورو مند ناشناخته مجهول، نامعین غیرمشخص: (سرنوشت نامعلوم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامألوف
تصویر نامألوف
((مَ))
انس نگرفته، ناآشنا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامشروع
تصویر نامشروع
((مَ))
غیرقانونی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
Uncertain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
incerto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
incierto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
niepewny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
неопределенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
невизначений
دیکشنری فارسی به اوکراینی