جدول جو
جدول جو

معنی نامشخص - جستجوی لغت در جدول جو

نامشخص(مُ شَخْ خَ)
نامعین. (ناظم الاطباء). بی تحقیق و نامعین. (غیاث اللغات) ، آنکه بر یک وضع و حالت نباشد. (آنندراج) (از غیاث اللغات). نااستوار. ناپایدار. تغیرپذیر. بی قرار. متردد. (ناظم الاطباء) :
همچون کلیم دیگر یک نامشخصی کو
آگاه و مست غفلت پرشغل و هیچکاره.
کلیم (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نامشخص
بی چهره، ناپایدار نامعین، تغییرپذیرناپایدار: همچون کلیم دیگر یک نامشخصی کو آگاه و مست غفلت پر شغل و هیچکاره. (کلیم)
فرهنگ لغت هوشیار
نامشخص
مجهول، پادرهوا، نامعلوم، نامعین، نامحدود
متضاد: مشخص، معین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نامشخص
غير مؤكّدٍ
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به عربی
نامشخص
Inconspicuous
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نامشخص
discret
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نامشخص
눈에 띄지 않는
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به کره ای
نامشخص
discreto
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نامشخص
discreto
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نامشخص
discreto
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نامشخص
niezauważalny
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به لهستانی
نامشخص
неприметный
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به روسی
نامشخص
непомітний
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نامشخص
onopvallend
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به هلندی
نامشخص
unauffällig
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به آلمانی
نامشخص
अदृश्य
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به هندی
نامشخص
isiyojulikana
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نامشخص
نامشخّص، ناشناخته
دیکشنری اردو به فارسی
نامشخص
অপ্রকাশ্য
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به بنگالی
نامشخص
نامشخص
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به اردو
نامشخص
ไม่เด่น
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به تایلندی
نامشخص
tidak mencolok
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نامشخص
לא בולט
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به عبری
نامشخص
belirgin olmayan
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نامشخص
不显眼的
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به چینی
نامشخص
地味な
تصویری از نامشخص
تصویر نامشخص
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشخص
تصویر مشخص
معیّن شده، تمیز داده شده
فرهنگ فارسی عمید
از روستاهای طبرستان است. فاصله آن تا ساری بیست فرسخ است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناشص
تصویر ناشص
ناسازوار، خشمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخص
تصویر ناخص
گنده پیر چروکیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
محقق و معین شده، تشخیص کرده شده، تمیز داده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامختص
تصویر نامختص
اخویشیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
((مُ شَ خَّ))
معین، معلوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
باز شناخته، شناخته شده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشخص
تصویر مشخص
Marked
دیکشنری فارسی به انگلیسی