- نامزد
- کاندیدا
معنی نامزد - جستجوی لغت در جدول جو
- نامزد
- معین، مخصوص، کسی که برای کاری در نظر گرفته شده است
- نامزد ((زَ))
- دختر و پسری که برای زناشویی قرار گذاشته باشند، کاندید، شخصی که برای به عهده گرفتن مسئولیتی معرفی شده باشد
- نامزد
- آنکه برای گرفتن شغلی یا تصدی پستی اعلام آمادگی می کند مثلاً نامزد ریاست جمهوری، دختر یا پسر جوانی که برای زناشویی قول و قرار گذاشته باشند، کسی که برای کاری در نظر گرفته شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نامزدبودن، یاجشن نامزدی. جشنی که برای نامزدشدن دختربرای پسری پیش ارعقد ترتیب دهندودرآن جشن حلقه نامزدی رابانگشت یکدیگر کنند)
Candidacy, Nomination
candidatura, nomeação
candidatura, nominación
kandydatura, nominacja
кандидатура , номинация
кандидатура , номінація
kandidatuur, nominatie
Kandidatur, Nominierung
candidature, nomination
candidatura, nomina
उम्मीदवारी , नामांकन
প্রার্থিতা , মনোনয়ন
후보 , 지명
uteuzi
候选人资格 , 提名
立候補 , 指名
מועמדות , מינוי
pencalonan, nominasi
การสมัคร , การเสนอชื่อ
ترشّحٌ , ترشيحٌ
نامزدگی , نامزدی
معمولا به شخصیت منفی در سینمای قبل از انقلاب نامرد گفته میشد. نمونه ی بارز آن، آثار قبل از انقلاب کیمیایی است. این آثار دو گروه از آدمها را که به بد یا نامرد و یا خوب و مرد تقسیم شده بودند نشان می دادند وب دین ترتیب روایت فیلم را پیش می بردند درآثاری چون ”قیصر“ این تقسیم بندی مشهود است
حق القدم
حق القدم، پایمزد، پامزد، پارنج، پولی که برای عیادت بیمار به پزشک داده می شود
طبل یا نقاره که وقت بامداد می نواختند، برای مثال بامزد حسن تو زد آسمان / نامزد عشق تو آمد جهان (خاقانی - ۳۴۰)
فاقد خصلت های انسانی پسندیده، ناجوان مرد، ناکس، بی تعصب، بی غیرت، ترسو
بی غیرت، ناکس، بی حمیت