جدول جو
جدول جو

معنی نامجویی - جستجوی لغت در جدول جو

نامجویی
نامجوئی، نام جستن، طلب نام کردن، نام طلبی، شهرت طلبی، عمل و صفت نامجوی:
نامجوئی دولت آموزد همی بی شک ترا
نامجوئی را چو دولت نیست هیچ آموزگار،
مسعودسعد،
، جاه طلبی، منصب طلبی، ستیزگی و منازعه در شهرت و شجاعت و بهادری و همت، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نامجویی
جاه طلبی، شهرت طلبی، منصب خواهی، منصب طلبی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دادجویی
تصویر دادجویی
دادخواهی، عمل دادجو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
تحقیق و پرسش از متهم یا مظنون دربارۀ موضوع اتهام
فرهنگ فارسی عمید
مرکّب از: نام + جوی (جوینده)، لغتاً به معنی جویای نام و شهرت و جاه و مقام، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، کسی که طالب نام نیک باشد، (ناظم الاطباء)، نام جوینده، طالب آوازه، طالب شهرت، شهرت طلب، جویای نام و آوازه و اشتهار، نامدار، مشهور:
بدان ای نبرده کی نامجوی
چو رزم آورد روی گردان به روی،
دقیقی،
چنین پاسخ آورد منذر بر اوی
که ای پرهنر خسرو نامجوی،
فردوسی،
فرانک بدو گفت کای نامجوی
بگویم ترا هرچه گوئی مگوی،
فردوسی،
هر آنجا که بد مهتری نامجوی
ز گیتی سوی سام بنهاد روی،
فردوسی،
نامجوی است و زود یابد کام
هرکه را فضل باشد و احسان،
فرخی،
به خواسته نشود غره و همی نه شگفت
که نامجوی نگردد بخواسته مغرور،
فرخی،
بپرسید ملاح را نامجوی
که ایدر چه چیز از شگفتی ؟ بگوی،
اسدی،
مه ده یکی پیر بد نامجوی
بسی سال پیموده گردون بر اوی،
اسدی،
اگر خواهد از من شه نامجوی
فرستم سرم بر طبق پیش اوی،
اسدی،
هر کس که چو تو نامجوی باشد
بر جاه چو تو نامدار دارد،
مسعودسعد (دیوان ص 102)،
چو افراسیاب ملک نامجوی
چو افراسیاب ملک کامکار،
سوزنی،
خواهی نهیش نام منوچهر نامجوی
خواهی کنیش نام فریبرز نامدار،
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 183)،
اسکندر نامجوی گیتی
کیخسرو کامران دولت،
خاقانی،
تو چون نامجوئی ز نانجوی بگسل
که جم را به مور اقتدائی نیابی،
خاقانی،
چنین گفت کای بانوی نامجوی
ز نام آوران جهان برده گوی،
نظامی،
به زنگی زبان گفتش او را بشوی
بپز تا خورد خسرو نامجوی،
نظامی،
که دریافتم حاتم نامجوی
هنرمندو خوش منظر و خوبروی،
سعدی،
پسر گفتش ای بابک نامجوی
یکی مشکلم را جوابی بگوی،
سعدی،
بهشتی درخت آورد چون تو بار
پسر نامجوی و پدر نامدار،
سعدی،
، مردمان بهادر و شجاع را نیز گویند، (برهان قاطع) (آنندراج)، دلیر، شجاع، صاحب همت، (از ناظم الاطباء)، رجوع به شواهد قبلی همین مدخل شود، جویای جاه و مقام، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، جاه طلب، طالب مقام و منصب، رجوع به شواهدی شود که در ذیل معنی نخستین این مدخل آمده است،
روز دهم است از سالهای ملکی، (برهان قاطع) (آنندراج)، نام روز دهم از هر ماه جلالی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
طلب رزق و معاش، طلب روزی، روزی طلبی، گدائی، دریوزه گری، نانخواهی، دنیاطلبی، عمل نانجوی، رجوع به نانجوی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نان جویی
تصویر نان جویی
طلب نان، طلب رزق روزی طلبی، گدایی، دنیاطلبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزمجویی
تصویر رزمجویی
عمل رزمجو جنگجویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهمجوری
تصویر ناهمجوری
ناجوری عدم تناسب، نابرابری ناهمسانی مقابل جوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامجوی
تصویر نامجوی
کسی که طالب آوازه و شهرت باشد
فرهنگ لغت هوشیار
طلب نام شهرت طلبی: نامجویی دولت آزموده دهمی بی شک ترا نامجویی راچودولت نیست هیچ آموزگار. (مسعودسعدلغ)، منصب جوییجاه طلبی، شجاعتدلاوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامجویی
تصویر کامجویی
جستن آرزو های دل طلب تمتع و عیش و و عشرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
پرس و جو از متهم، استنطاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رزمجویی
تصویر رزمجویی
جنگجویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
تفتیش
فرهنگ واژه فارسی سره
خوشگذرانی، عشرت طلبی، کامرانی، کامروایی
متضاد: ناکامی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
Inquisition, Interrogation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
inquisition, interrogation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
sorgulama
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
심문
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
尋問
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
חֲקִירָה , חֲקִירָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
पूछताछ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
pemeriksaan, interogasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
การสอบสวน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
инквизиция , допрос
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
inquisitie, ondervraging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
inquisición, interrogatorio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
inquisizione, interrogatorio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
inquisição, interrogatório
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
审问
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
inkwizycja, przesłuchanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
інквізиція , допит
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
Inquisition, Verhör
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
uchunguzi, mahojiano
دیکشنری فارسی به سواحیلی