جدول جو
جدول جو

معنی نامتلو - جستجوی لغت در جدول جو

نامتلو(مِ گَ)
از دهات دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان است. در 26 هزارگزی مغرب رامیان، در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و 550 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه تأمین می شود. محصولش برنج و غلات، توتون سیگار و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی زنان آنجا کرباس و شال بافی وبافتن پارچه های ابریشمین است. نام دیگر این ده جعفرآباد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). و رجوع به سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 171 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
ناشناخته، مجهول، نامعین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامطلوب
تصویر نامطلوب
طلب نشده، ناخواسته، ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامطلوب
تصویر نامطلوب
ناخواسته نخواهیده ناپسند طلب نشده ناخواسته، ناپسندنامقبول
فرهنگ لغت هوشیار
سبکسار نااستوار آنکه وآنچه محکم واستوارنباشد: زهر عاقل شنیدستم کجا باشد شب آبستن گمان آمد مرا کاین لفظ معنی نامتین باشد، (معزی 171)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامحلول
تصویر نامحلول
آش ناشدنی وا نرفتنی حل نشده، غیرقابل حل (در آب و غیره) حل نشدنی
فرهنگ لغت هوشیار
نافرید نیافریده دیرین (قدیم) خلق ناشده ظفریده نشده، قدیم مقابل حادث. یاکتاب (کلام) نامخلوق. قران (بعقیده اشاعره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامدلل
تصویر نامدلل
بی پروهان مدلل نشده ثابت نشده مقابل مدلل
فرهنگ لغت هوشیار
بی زینه بی افزار نابسیجیده آنکه سلاح نداردبی اسلحه، نامجهز ناآبادمقابل مسلح. یاچشم نامسلح. چشم بی عینک وبی دوربین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسلم
تصویر نامسلم
نامسلمان، غیر مسلمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسلوک
تصویر نامسلوک
نا درنور دیده ناپیموده سپرده نشده باپایطی نشده: (ومیان ماطریق مواصلت نامسلوکست، {متروک (راه و مانندآن) : (مناهج عدل که نامسلوک مانده بودمسلوک و معین شد {مقابل مسلوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامرجو
تصویر نامرجو
ناخواسته نامطلوب ناخواسته: (وموجب اوایل نامرجو و مظهر عواقب محمود چگونه است {مقابل مرجو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعفو
تصویر نامعفو
نابخشوده آنکه موردعفوقرارنگرفته نابخشوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامتکلف
تصویر نامتکلف
بی پیرایه بی تکلف دورازتکلف وتصنع: (بعبارتی شیرین سلس نامتکلف اداکند {مقابل متکلف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
سر درگم ناپیدا نادانسته ورو مند ناشناخته مجهول، نامعین غیرمشخص: (سرنوشت نامعلوم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعول
تصویر نامعول
نااستوار بی ارج بی اعتبارنااستوارغیرقابل اعتماد: (همچنان برقاعده اول است وزهدوصلاحش نامعول {مقابل معول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامالوف
تصویر نامالوف
خوناپذیر آنچه بدان انس والفت نگرفته باشند مقابل مالوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعلول
تصویر نامعلول
بی انگیزه بدون علت: (و مابیرون ازآن جمله گفتیم پس بایدکه نامعلول بود)
فرهنگ لغت هوشیار
ناپنداشته پندارناپذیر تصورنشده، آنچه که تصور آن ممکن نباشدتصورناپذیر، صورت ناپذیر مقابل متصور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامتفق
تصویر نامتفق
غیرمتفق متنافر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامتقع
تصویر نامتقع
نابیوسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامحلول
تصویر نامحلول
((مَ))
حل نشدنی، غیرقابل حل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامألوف
تصویر نامألوف
((مَ))
انس نگرفته، ناآشنا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامطلوب
تصویر نامطلوب
ناپسند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
Uncertain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نامطلوب
تصویر نامطلوب
Unfavorable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
incerto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نامطلوب
تصویر نامطلوب
desfavorável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
incierto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نامطلوب
تصویر نامطلوب
desfavorable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
niepewny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نامطلوب
تصویر نامطلوب
niekorzystny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
неопределенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نامطلوب
تصویر نامطلوب
неблагоприятный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نامعلوم
تصویر نامعلوم
невизначений
دیکشنری فارسی به اوکراینی