جدول جو
جدول جو

معنی نامبارکی - جستجوی لغت در جدول جو

نامبارکی
(مُ رَ)
شآمت. نحوست. نافرخندگی. نامبارک بودن. مبارک نبودن. نحسی. شومی
لغت نامه دهخدا
نامبارکی
مبارک نبودن، نافرخندگی، نحوست
تصویری از نامبارکی
تصویر نامبارکی
فرهنگ لغت هوشیار
نامبارکی
شئامت، ناخجستگی، نحسی، نحوست
متضاد: خجستگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، نامیمون، شمال، بدقدم، پاسبز، نحس، مرخشه، نافرّخ، منحوس، بدیمن، مشوم، میشوم، بدشگون، خشک پی، شنار، تخجّم، سیاه دست، سبز پا، بداغر، سبز قدم
فرهنگ فارسی عمید
آوازه، شهرت، (ناظم الاطباء)، صیت، نام آوری، نامبرداری، ناموری، نامدار بودن، صاحب جاهی، والامقامی، سروری:
در این بند و زندان به کار و به دانش
بیلفغد باید همی نامداری،
ناصرخسرو،
بی نام بسی گشت از او و بی نان
اندر طلب نان و نامداری،
ناصرخسرو،
کمال نامداری بین و عزت
که نامش را بدین حد است حرمت،
وحشی،
، پهلوانی، دلیری:
بدان نامداری که هیتال بود
جهانی پر از تیغ وکوپال بود،
فردوسی،
، اهمیت، مهمی، باارزشی، ارجمندی: و محال بودی ولایتی بدان نامداری به دست آمده آسان فروگذاشت، (تاریخ بیهقی)، اگر شایسته شغلی بدان نامداری نبودی، نفرمودی، (تاریخ بیهقی)، رجوع به نامدار شود
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ)
نامسعود. منحوس. (آنندراج). نحس. شوم. (دهار). شوم. بدفال. (از ناظم الاطباء). ناخجسته. بدشگون. بدقدم. نامیمون. مشؤوم. نافرخنده: قصد خاندانهای قدیم و دودمان کریم نامبارک باشد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 197).
دری را که او تاج تارک بود
زدن بر زمین نامبارک بود.
نظامی.
نامبارک خندۀ آن لاله بود
کز دهان او سواد دل نمود.
مولوی.
قدم نامبارک محمود
چون به دریا رسد برآرد دود.
؟
، مکروه. نفرت انگیز، بدبخت. بی طالع. (از ناظم الاطباء).
- نامبارک پی، بدقدم. نامبارک قدم.
- نامبارک دم، مقابل مبارک دم و مبارک نفس.
- نامبارک دیدار، که دیدارش ناخجسته و شوم باشد.
- نامبارک قدم، بدقدم، مقابل مبارک قدم
لغت نامه دهخدا
تصویری از نامباهی
تصویر نامباهی
سرافکنده شرمسار آنکه سرافرازنیست غیرمباهی مقابل مباهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامبارک پی
تصویر نامبارک پی
بد گام سبزگام آنکه قدمش شوم است بدقدم مقابل مبارک پی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
نافرخنده بدشگون بد بخت ناخجسته نامیمون نحس شوم: (قصد خاندانهای قدیم دردودمان کریم نامبارک باشد)، نفرت انگیز مکروه، بدبخت بی اقبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
((مُ رَ))
نحس، شوم، نفرت انگیز، بدبخت، بداقبال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
گجسته، ناخجسته
فرهنگ واژه فارسی سره
بدشگون، بدیمن، شوم، نافرخنده، نامیمون، نحس
متضاد: مبارک، میمون
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
مبروكً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
Inauspicious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
inauspicious
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
不吉な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نامبارک، تبریک میگم
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
نامبارک
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
ไม่เป็นมงคล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
לא מאחל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
usio na bahati
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
不吉利的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
inauspicioso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
불길한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
uğursuz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
অশুভ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
infausto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
unglücklich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
onheilspellend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
нещасливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
неблагоприятный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
nieszczęśliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
inauspicioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نامبارک
تصویر نامبارک
दुर्भाग्यपूर्ण
دیکشنری فارسی به هندی