جدول جو
جدول جو

معنی نامأجور - جستجوی لغت در جدول جو

نامأجور
(مَءْ)
بی مزد و اجر. که به اجر و پاداش خود نرسیده است. بی اجر. مقابل مأجور، به معنی اجربرده و پاداش گرفته
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَءْ)
ناآشنا. ناآموخته. غیرمأنوس. غیرمعتاد: بدین وضع نامعهود و طریق نامألوف آمدن برسبیل تفرد و تجرد موجب چیست ؟ (سندبادنامه ص 222).
- کلمات نامأنوس،دور از ذهن و غیرمعتاد
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
ناامن. ناایمن. نامحفوظ. که ایمنی و امنیت ندارد
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
غیرمتوقع. غیرمنتظر. (از ناظم الاطباء). بخلاف امید و انتظار. نه موافق میل و آرزو. نه بوفق امل
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
ناآشنا. که بدان انس گرفته نشده باشد. که مأنوس و مألوف نیست
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
ناخوردنی. که قابل اکل و خوردن نیست. غیرمأکول
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
بی اجازه. غیرمجاز. که مجاز و مأذون نیست. مقابل مأذون. رجوع به مأذون شود
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
گرفته ناشده. ناگرفته. اخذناشده، گرفتارناشده. آزاد، غیرمأخوذ. که مورد بازخواست واقع نشده است. که از او مؤاخذه و بازخواستی نیست. که از مؤاخذه و مسؤولیت برکنار است
لغت نامه دهخدا
(اَ)
پادشاه دمشق که 264 هجری قمری درگذشت. (از کامل التواریخ ابن اثیر ج 7 ص 125 ذیل وقایع سنۀ 264 هجری قمری) ، دفتر محاسبه. (فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
دارای اجر و پاداش نیک مخصوصاً آنکه اولاد وی مرده باشد. (ناظم الاطباء). اجر داده شده و ثواب داده شده. (غیاث). اجر داده شده. (آنندراج). پاداش داده شده. پاداش یافته. اجر گرفته. اجرت گرفته. مزد یافته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
لگد سیصد هزاران بر سر من
زنی و زمن بدان باشی تو مأجور.
منوچهری.
نه مرا حاجتی از اومقضی
نه مرا طاعتی از او مأجور.
مسعودسعد (دیوان چ یاسمی ص 45).
صائم الدهر از ضرورت لبس
بر چنین طاعتی نه مأجور است.
مسعودسعد.
، توسعاً، مقبول. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناماجور
تصویر ناماجور
بی مزد آنکه بمزد و پاداش خودنرسیده بی مزد
فرهنگ لغت هوشیار