جدول جو
جدول جو

معنی نالی - جستجوی لغت در جدول جو

نالی
نالین، نئی، منسوب به نال به معنی نیشکر، و رجوع به نال شود،
نهالی، تلفظ دیگری است از نهالی، در ولایات جنوب شرقی ایران، رجوع به نهالی شود
لغت نامه دهخدا
نالی
نالیدن، بصورت مزید مؤخر بدنبال اسم و صفت آید و حاصل مصدر مرکب تشکیل دهد، از قبیل: ضعیف نالی، هرزه نالی:
دلم را هرزه نالی عادت و من با اسیری خوش
گرش رحم آمدی بر ناله صیادم چه می کردم،
صباحی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آنالی
تصویر آنالی
(دخترانه)
برخوردار از محبت مادر، کنایه از نور چشمی مادر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نامی
تصویر نامی
(پسرانه)
منسوب به نام، مشهور، معروف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نازی
تصویر نازی
(دخترانه)
زیبا، منسوب به ناز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نازلی
تصویر نازلی
(دخترانه)
دارای ناز و عشوه، پر عشوه، پرناز، ناز (فارسی) + لی (ترکی)، نام یکی از شهرهای ترکیه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نادی
تصویر نادی
(دخترانه)
ندا دهنده، ندا کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دالی
تصویر دالی
دالی (Dolly) یک وسیله فیلم برداری است که به فیلمبردارها اجازه می دهد تا دوربین را به صورت نرم و روان حرکت دهند. این وسیله معمولاً شامل یک پلتفرم چرخ دار است که دوربین بر روی آن قرار می گیرد و می تواند بر روی ریل ها یا سطوح صاف حرکت کند. این حرکت ها می توانند شامل جلو و عقب رفتن، چپ و راست رفتن، و حتی حرکات پیچیده تر مانند حرکت های منحنی باشند.
استفاده از `dolly` در فیلم برداری به دلایل متعددی انجام می شود:
1. حرکت نرم و پایدار : یکی از اصلی ترین مزایای استفاده از `dolly` ایجاد حرکت های نرم و بدون لرزش است که به تصاویر حرفه ای و سینمایی کمک می کند.
2. تغییر زاویه دید : با استفاده از `dolly`، فیلم بردارها می توانند به راحتی زاویه دید دوربین را تغییر دهند و نمای متفاوتی از صحنه ارائه دهند.
3. تبعیت از شخصیت ها : در صحنه هایی که نیاز است دوربین شخصیت ها را دنبال کند، `dolly` به فیلم بردار اجازه می دهد تا این کار را با حرکتی طبیعی و پیوسته انجام دهد.
4. ایجاد حس عمق : حرکت دوربین با استفاده از `dolly` می تواند حس عمق و ابعاد بیشتری به تصویر بدهد و تجربه بصری جذاب تری برای بیننده ایجاد کند.
به طور کلی، `dolly` یکی از ابزارهای مهم در سینما و فیلم سازی است که به ایجاد تصاویر زیبا و حرفه ای کمک می کند.
دالی ارابه ای است که با چهار چرخ که فیلمبردار روی آن سوار می شود و بسته به دکوپاژ از موضوع دور یا نزدیک می شود و همراه با موضوع یا در تعقیب موضوع حرکت میکند. کارلو یا دالی توسط ”پاسترونی“ فیلمساز ایتالیایی اختراع شد. دوربین بر دالی که روی ریل یا روی چرخهای لاستیکی بادی اش حرکت می کند، سوارشده، صحنه های حرکتی به نرمی برداشت می شود. اختراع این وسیله موجب تسهیل در فیلمبرداری نماهای حرکتی شد و بعد از این اختراع، فیلمهای به اصطلاح شیک و تمیز تولید شدند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از مالی
تصویر مالی
مربوط به مال مثلاً کمک مالی
پر، لبریز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نالین
تصویر نالین
از جنس نی، نیی، نیین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قالی
تصویر قالی
زیرانداز بزرگ پرزدار بافته شده با نخ، پشم یا الیاف دیگر به رنگ ها و نقش های مختلف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نازی
تصویر نازی
پیرو حزب ناسیونالیسم افراطی آلمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نافی
تصویر نافی
نفی کننده، رد کننده، دور کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناعی
تصویر ناعی
خبر مرگ دهنده، خبر بددهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالی
تصویر بالی
کهنه، مندرس، فرسوده، پوسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادی
تصویر نادی
ندا کننده، باشگاه، انجمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناسی
تصویر ناسی
فراموش کننده، فراموش کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناهی
تصویر ناهی
نهی کننده، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع، رادع
فرهنگ فارسی عمید
مرکّب از: نال + ین، (علامت نسبت) نالی، نئی، از جنس نی:
مستان سخن گزافه و چون مستان
گر خر نه ای مخر کمر نالین،
ناصرخسرو،
رجوع به نال شود،
در جنوب شرقی ایران و کرمان، تلفظ دیگری از نهالین، رجوع به نهالی و نهالین شود
لغت نامه دهخدا
نالش، زاری و آه، فروتنی، تواضع، خضوع، (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تالی
تصویر تالی
پیرو، تابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نالیش
تصویر نالیش
عمل نالیدن ناله: (بلبلان رادیدم که بنالش درآمده بودندازدرخت و کبکان ازکوه وغوکان درآب وبهائم ازبیشه)، شکایت گله: چه باید نازش ونالش باقبالی و ادباری که تارهم زنی دیده نه این بینی نه آن بینی. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شالی
تصویر شالی
شلتوک، برنجی که هنوز از پوست در نیامده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالی
تصویر بالی
کهن، کهنه، پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دالی
تصویر دالی
سه گوشه ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالی
تصویر خالی
تهی، تنها، یکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالی
تصویر حالی
فوراً، فی الفور، هماندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جالی
تصویر جالی
جلا دهنده، زداینده زنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زالی
تصویر زالی
پیری فرتوتی، سفیدی بیش از حد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی
تصویر عالی
بالنده، برجسته، والا، بلند پایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نابی
تصویر نابی
خلوص
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نامی
تصویر نامی
معروف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قالی
تصویر قالی
فرش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خالی
تصویر خالی
تهی، ونگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناشی
تصویر ناشی
نیازموده
فرهنگ واژه فارسی سره