غیرمرجح. ناپسندیده. پسندناشده. نگزیده. گزیده ناشده. انتخاب ناشده. مطرود. مقابل گزیده. رجوع به گزیده و برگزیده شود نیش ناخورده. نگزیده. غیرملدوغ. مقابل گزیده. رجوع به گزیده شود
غیرمرجح. ناپسندیده. پسندناشده. نگزیده. گزیده ناشده. انتخاب ناشده. مطرود. مقابل گزیده. رجوع به گزیده و برگزیده شود نیش ناخورده. نگزیده. غیرملدوغ. مقابل گزیده. رجوع به گزیده شود
نالان. مریض. - نالیده گشتن، مریض شدن. بیمار شدن: پس هادی شماخ طبیب را آنجایگاه فرستاد و مدتی ببود و مردم را معالجت کردی تا با ادریس گستاخ گشت و یک باری ادریس نالیده گشت و شماخ او را زهر داد. (مجمل التواریخ)
نالان. مریض. - نالیده گشتن، مریض شدن. بیمار شدن: پس هادی شماخ طبیب را آنجایگاه فرستاد و مدتی ببود و مردم را معالجت کردی تا با ادریس گستاخ گشت و یک باری ادریس نالیده گشت و شماخ او را زهر داد. (مجمل التواریخ)