- نالانی
- نالان شدن نالیدن، بیماری ناخوشی: (پدرخداوندامروزازضعف ونالانی چنین است که پوشیده نیست)
معنی نالانی - جستجوی لغت در جدول جو
- نالانی
- بیماری، ناخوشی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تفاوت
اسبی که اصیل نباشد اسب کندرو که لایق پالان باشد اسب و استر و جز آن که بر آن پالان نهند نه زین
اسبی که پالان بر پشت او بگذارند، اسب بارکش
عدم معرفت بی اطلاعی جهل: نیکنامی خواهی ای دل، بابدان صحبت مدار خودپسندی جان من، برهان نادانی بود
اسبی که مخصوص بار و بنه بردن است، نه برای سواری
جهل، نادان بودن
Ignorance
ignorância
ignorancia
ignorancja
невежество
неуцтво
onwetendheid
Unwissenheit
ignorance
ignoranza
अज्ञानता
অজ্ঞতা
ujinga
בּוּרוּת
kebodohan
ความไม่รู้
جہالت
نالنده ناله کننده: اگرگویم بنالیدم برافتد که باشد مرد نالان زرد و لاغر. (فرخی. د. 183)، شکایت کننده شاکی، آوازخوان مترنم، مریض بیمار، درحال نالیدن ناله کنان
ناله کننده
نالنده، ناله کنان
Whining