جدول جو
جدول جو

معنی نالان - جستجوی لغت در جدول جو

نالان
نالنده، ناله کنان
تصویری از نالان
تصویر نالان
فرهنگ فارسی عمید
نالان
نام کوهی است میان شیراز و کازرون، (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) :
بشنزه در کازرون مالند و من
ناله از شوقم به نالان میرسد،
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا
نالان
محمدرضا (میرزا نالان) ابن محمد عباس لکهنوئی، متخلص به نالان، از شاعران قرن سیزدهم است و به روایت مؤلف صبح گلشن در قصبۀ جایس از مضافات لکهنو مسکن داشته و از شاگردان میرزا قتیل شاعر بوده و به عهد جوانی درگذشته است، او راست:
تا کی به شب فراق سازم
ای بخت شبی ز خواب برخیز،
یار می آید و من از سر ضعف
نتوانم ز خویشتن رفتن،
رجوع به تذکرۀ صبح گلشن ص 501 و قاموس الاعلام ج 6 شود
لغت نامه دهخدا
نالان
نالنده ناله کننده: اگرگویم بنالیدم برافتد که باشد مرد نالان زرد و لاغر. (فرخی. د. 183)، شکایت کننده شاکی، آوازخوان مترنم، مریض بیمار، درحال نالیدن ناله کنان
فرهنگ لغت هوشیار
نالان
ناله کننده
تصویری از نالان
تصویر نالان
فرهنگ فارسی معین
نالان
رنجور، زاری کنان، گریان، مویه کنان، نالنده، ناله گر، نعره زنان، نوحه گر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نالان
نالان
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به عربی
نالان
Whining
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نالان
geignant
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نالان
стогінний
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نالان
شکایت کرنے والا
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به اردو
نالان
resmungando
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نالان
lloriqueando
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نالان
narzekający
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به لهستانی
نالان
ныющий
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به روسی
نالان
mengeluh
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نالان
บ่น
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به تایلندی
نالان
klagend
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به هلندی
نالان
מקטר
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به عبری
نالان
ぐずる
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نالان
抱怨的
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به چینی
نالان
불평하는
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به کره ای
نالان
şikayetçi
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نالان
গোঁসাই
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به بنگالی
نالان
बड़बड़ाना
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به هندی
نالان
lamentoso
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نالان
jammernd
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به آلمانی
نالان
kulalamika
تصویری از نالان
تصویر نالان
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نازان
تصویر نازان
(دخترانه)
فخرکننده، نازکننده
فرهنگ نامهای ایرانی
نالان شدن، نالان بودن، بیماری، علت، مرض، درد، رنجوری، مریضی، داء، ناخوشی: ما را با خودبرد و آن نواحی ضبط کرد و به ما سپرد و بازگشت به سبب نالانی و نزدیک آمدن اجل، (تاریخ بیهقی)، پدر خداوند امروز از ضعف و نالانی چنین است که پوشیده نیست، (تاریخ بیهقی ص 131)، امیر گفت: مرا امسال که ... آن نالانی افتاد پس از حادثۀ آب، (تاریخ بیهقی ص 540)،
نالانی تو تا خبر آمد به نزد ما
بر ما عیان نمود همه خویشتن اجل،
سوزنی،
آن نه نوش است که گویند پس از تلخی می
صحت اوست پس از تلخی نالانی نوش،
سوزنی،
جان ترا خدای عطا داد بازما
بر تو اثر نماند ز نالانی و علل،
سوزنی،
، حالت و صفت نالان، رجوع به نالان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نالانی
تصویر نالانی
نالان شدن نالیدن، بیماری ناخوشی: (پدرخداوندامروزازضعف ونالانی چنین است که پوشیده نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
دهلیز خانه. بالنده، در حال بالیدن در حال نمو کردن، نمو کننده، بالنده، فزاینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نالانی
تصویر نالانی
بیماری، ناخوشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نادان
تصویر نادان
احمق، بی شعور، جاهل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دالان
تصویر دالان
تونل
فرهنگ واژه فارسی سره