- نالان
- نالنده ناله کننده: اگرگویم بنالیدم برافتد که باشد مرد نالان زرد و لاغر. (فرخی. د. 183)، شکایت کننده شاکی، آوازخوان مترنم، مریض بیمار، درحال نالیدن ناله کنان
معنی نالان - جستجوی لغت در جدول جو
- نالان
- ناله کننده
- نالان
- نالنده، ناله کنان
- نالان
- Whining
- نالان
- resmungando
- نالان
- lloriqueando
- نالان
- narzekający
- نالان
- ныющий
- نالان
- стогінний
- نالان
- klagend
- نالان
- jammernd
- نالان
- geignant
- نالان
- lamentoso
- نالان
- बड़बड़ाना
- نالان
- গোঁসাই
- نالان
- şikayetçi
- نالان
- kulalamika
- نالان
- mengeluh
- نالان
- تأوّهٌ
- نالان
- شکایت کرنے والا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نالان شدن نالیدن، بیماری ناخوشی: (پدرخداوندامروزازضعف ونالانی چنین است که پوشیده نیست)
بیماری، ناخوشی
احمق، بی شعور، جاهل
دهلیز خانه. بالنده، در حال بالیدن در حال نمو کردن، نمو کننده، بالنده، فزاینده
گرگ، شغال
پوشاک ضخیم آکنده از پشم یا کاه یا پوشال که بر پشت حیوانات بارکش میگذارند
لنگی