نابخردی. بی عقلی. نادانی. مقابل فرزانگی. حالت و صفت نافرزانه، بیهوشی. ناهوشیاری. مستی: چو ساقی در شراب آمد به نوشانوش در مجلس به نافرزانگی گفتند کاول مرد فرزانه. سعدی
نابخردی. بی عقلی. نادانی. مقابل فرزانگی. حالت و صفت نافرزانه، بیهوشی. ناهوشیاری. مستی: چو ساقی در شراب آمد به نوشانوش در مجلس به نافرزانگی گفتند کاول مرد فرزانه. سعدی
سرکشی. طغیان. مخالفت. عدم اطاعت. (ناظم الاطباء). رهق. طنو. طنی. (منتهی الارب). عقوق. عصیان. عتو. اباء. گردنکشی. تمرد: از حد و غایت نافرمانی درمگذر که پدیدارست اندازۀ نافرمانی. منوچهری. ، عصیان. (ربنجنی) (منتهی الارب). معصیت. عصیان. (سامی). گناه: گرچه نافرمانی از حد رفت و تقصیر از حساب هرچه هستم همچنان هستم به عفو امیدوار. سعدی
سرکشی. طغیان. مخالفت. عدم اطاعت. (ناظم الاطباء). رهق. طنو. طنی. (منتهی الارب). عقوق. عصیان. عتو. اباء. گردنکشی. تمرد: از حد و غایت نافرمانی درمگذر که پدیدارست اندازۀ نافرمانی. منوچهری. ، عصیان. (ربنجنی) (منتهی الارب). معصیت. عصیان. (سامی). گناه: گرچه نافرمانی از حد رفت و تقصیر از حساب هرچه هستم همچنان هستم به عفو امیدوار. سعدی
سرکشی عصیان طغیان مخالفت: از حد و غایت نافرمانی درمگذر که پدیدارست اندازه نافرمانی. (منوچهری لغ)، معصیت گناه: گرچه نافرمانی از حد رفت و تقصیر از حساب هر چه هستم همچنان هستم بعفو امیدوار. (سعدی لغ)
سرکشی عصیان طغیان مخالفت: از حد و غایت نافرمانی درمگذر که پدیدارست اندازه نافرمانی. (منوچهری لغ)، معصیت گناه: گرچه نافرمانی از حد رفت و تقصیر از حساب هر چه هستم همچنان هستم بعفو امیدوار. (سعدی لغ)