- نافرزانه
- نابخرد، بی عقل، جاهل
معنی نافرزانه - جستجوی لغت در جدول جو
- نافرزانه
- بی عقل نابخرد، بی هوش مست مقابل فرزانه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جاهل، آنکه حکیم نیست
به نامردی، از روی نامردی
سرکشی، عصیان، گناه کردن، معصیت
بنامردی ازروی نامردی مقابل مردانه
سرکشی عصیان طغیان مخالفت: از حد و غایت نافرمانی درمگذر که پدیدارست اندازه نافرمانی. (منوچهری لغ)، معصیت گناه: گرچه نافرمانی از حد رفت و تقصیر از حساب هر چه هستم همچنان هستم بعفو امیدوار. (سعدی لغ)
بی عقلی بی خردی مقابل فرزانگی، بی هوشی مستی: چو ساقی در شراب آمد به نوشانوش در مجلس به نافرزانگی گفتند کاول مرد فرزانه. (سعدی لغ) مقابل فرزانگی
بی خردی، بی عقلی
Vanishingly
Disobedience, Insubordination
desobediência, insubordinação
de forma quase imperceptível
desvanecidamente
desobediencia, insubordinación
niemal znikając
nieposłuszeństwo, niesubordynacja
непослушание , неповиновение
исчезающе
майже зникаючи
непокора
ongehoorzaamheid, insubordinatie
vrijwel verdwijnend
Ungehorsamkeit
verschwindend
de manière évanescente
désobéissance, insubordination
quasi scomparendo
disobbedienza, insubordinazione
अवज्ञा
लगभग गायब हो जाने जैसा
প্রায় অদৃশ্যভাবে
অবাধ্যতা , অবাধ্যতা