مؤلف صبح گلشن این دو بیت را به نام او ثبت کرده است: مژه بر هم زدن و چشم سیاهش نگرید زیر لب خنده و دزدیده نگاهش نگرید می کشد رشک مرا ورنه یقین می گفتم عاقلان را که به رخسارۀ ماهش نگرید. بیش ازین از احوال او اطلاعی به دست نیامد
مؤلف صبح گلشن این دو بیت را به نام او ثبت کرده است: مژه بر هم زدن و چشم سیاهش نگرید زیر لب خنده و دزدیده نگاهش نگرید می کشد رشک مرا ورنه یقین می گفتم عاقلان را که به رخسارۀ ماهش نگرید. بیش ازین از احوال او اطلاعی به دست نیامد
سپاهی. قشونی. لشکری. جنگی. مقابل چریک. (یادداشت مؤلف). - حکومت نظامی. رجوع به حکومت شود. ، قسمی آجر است و آن بزرگترین قطع آجر است و پس از او به ترتیب آجر خطائی است و از آن کوچکتر آجر عادی و معمولی سپس نیمه آجر و بالاخره چارکه. (یادداشت مؤلف) : فلک چیست برگی بنفشه ز باغت قمر چیست خشتی نظامی ز بامت. شرف شفروه
سپاهی. قشونی. لشکری. جنگی. مقابل چریک. (یادداشت مؤلف). - حکومت نظامی. رجوع به حکومت شود. ، قسمی آجر است و آن بزرگترین قطع آجر است و پس از او به ترتیب آجر خطائی است و از آن کوچکتر آجر عادی و معمولی سپس نیمه آجر و بالاخره چارکه. (یادداشت مؤلف) : فلک چیست برگی بنفشه ز باغت قمر چیست خشتی نظامی ز بامت. شرف شفروه
دهی است از دهستان سرخه بخش مرکزی شهرستان سمنان در 24 هزارگزی جنوب غربی سمنان و 4 هزارگزی جنوب راه سمنان به تهران، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه و تنباکو، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان سرخه بخش مرکزی شهرستان سمنان در 24 هزارگزی جنوب غربی سمنان و 4 هزارگزی جنوب راه سمنان به تهران، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه و تنباکو، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
سید کاظمی، به لطف طبع و جودت ذهن اتصاف داشت و در شیوۀ سپاهیگری سلوک نموده رایت جلادت می افراشت و در اوائل سلطنت خاقان مغفور در ملازمت درگاه عالم پناه بسر میبرد و به موجب فرمان واجب الاذعان جهت رسالت خواجه عمادالدین محمود کاوان که مشهور است بخواجۀ جهان روی توجه به جانب گلبرگه آورد و در وقت مراجعت از راه دریا به فارس رفته در شیراز رحل اقامت انداخت و هم در آن ولایت عازم سفر آخرت گشته خانه تن از مهمان روح بازپرداخت، قصیدۀ شهر آشوب که در مذمت اعیان و اشراف دارالسلطنه هرات منظوم شده از نتایج طبع اوست و مطلع آن قصیده این است. که: شکر خدا که قاضی شهر هری نیم در سلک آدمی صفتانم خری نیم. (رجال کتاب حبیب السیر ص 170). در ترجمه مجالس النفائس آمده است: شخصی کاظم الغیظ بود، ازین جهت کاظمی تخلّص مینمود ولیکن بسی کسی هزال و بر جدال. اما سبک روح پر روح، و در کمال فضل و کمال، سلطان صاحبقران او را به رسالت به هندوستان فرستاد و در وقت مراجعت در ملک عراق توقف نمود بعد از آن چون به شیراز رفت از شر آز و حرص طعام هلاک گشت، زیرا که چندان طعام بنوشید که ممتلی گردید و از درد ابتلا مرد و از جمله اشعار اوست: صبح از افق چو رایت بیضا برآورد آهم علم بر اوج ثریا برآورد و هجو شهرانگیز که جهت عامۀ شهر هری گفته نیکوست و این مطلع آنست: شکر خدا که قاضی شهر هری نیم در سلک آدمی صفتانم، خری نیم (ترجمه مجالس النفائس ص 211). و در صفحۀ 37 همین کتاب آمده:... از حضرت پادشاه به خواجۀ جهان به رسالت رفت و محل آمدن در عراق ماند و در شیراز فوت شد. در سپاهیگری شهرت تمام داشت نظمش روان واقع میشد وقصایدش در رنگ قصاید بابا سودائی بود
سید کاظمی، به لطف طبع و جودت ذهن اتصاف داشت و در شیوۀ سپاهیگری سلوک نموده رایت جلادت می افراشت و در اوائل سلطنت خاقان مغفور در ملازمت درگاه عالم پناه بسر میبرد و به موجب فرمان واجب الاذعان جهت رسالت خواجه عمادالدین محمود کاوان که مشهور است بخواجۀ جهان روی توجه به جانب گلبرگه آورد و در وقت مراجعت از راه دریا به فارس رفته در شیراز رحل اقامت انداخت و هم در آن ولایت عازم سفر آخرت گشته خانه تن از مهمان روح بازپرداخت، قصیدۀ شهر آشوب که در مذمت اعیان و اشراف دارالسلطنه هرات منظوم شده از نتایج طبع اوست و مطلع آن قصیده این است. که: شکر خدا که قاضی شهر هری نیم در سلک آدمی صفتانم خری نیم. (رجال کتاب حبیب السیر ص 170). در ترجمه مجالس النفائس آمده است: شخصی کاظم الغیظ بود، ازین جهت کاظمی تخلّص مینمود ولیکن بسی کسی هزال و بر جدال. اما سبک روح پر روح، و در کمال فضل و کمال، سلطان صاحبقران او را به رسالت به هندوستان فرستاد و در وقت مراجعت در ملک عراق توقف نمود بعد از آن چون به شیراز رفت از شر آز و حرص طعام هلاک گشت، زیرا که چندان طعام بنوشید که ممتلی گردید و از درد ابتلا مرد و از جمله اشعار اوست: صبح از افق چو رایت بیضا برآورد آهم علم بر اوج ثریا برآورد و هجو شهرانگیز که جهت عامۀ شهر هری گفته نیکوست و این مطلع آنست: شکر خدا که قاضی شهر هری نیم در سلک آدمی صفتانم، خری نیم (ترجمه مجالس النفائس ص 211). و در صفحۀ 37 همین کتاب آمده:... از حضرت پادشاه به خواجۀ جهان به رسالت رفت و محل آمدن در عراق ماند و در شیراز فوت شد. در سپاهیگری شهرت تمام داشت نظمش روان واقع میشد وقصایدش در رنگ قصاید بابا سودائی بود
دهی از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 42هزارگزی جنوب باختری اهواز و14هزارگزی خاوری راه آهن اهواز به خرمشهر کنار راه کارون. دشت و گرمسیری و داری 170 تن سکنه است. آب از کارون دارد. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ ایدان هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 42هزارگزی جنوب باختری اهواز و14هزارگزی خاوری راه آهن اهواز به خرمشهر کنار راه کارون. دشت و گرمسیری و داری 170 تن سکنه است. آب از کارون دارد. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ ایدان هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)