جدول جو
جدول جو

معنی ناطفی - جستجوی لغت در جدول جو

ناطفی
(طِ)
شکرینه فروش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به ناطف شود
لغت نامه دهخدا
ناطفی
(طِ)
عمر بن محمد بن ابی بکر الناطفی، مکنی به ابوحفص. از مردم مرو است وی از ابوالقاسم علی بن موسی الموسوی و ابوعبدالله محمد بن الحسن فسائی و غیرهما روایت کند. ولادتش در حدود سنۀ 450 است و وفاتش به سال 546 در دمشق اتفاق افتاد. (از الانساب سمعانی ج 2 ص 551)
لغت نامه دهخدا
ناطفی
ناطفی در فارسی شکرینه فروش کبیتایی منسوب به ناطف شکرینه فر
تصویری از ناطفی
تصویر ناطفی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناطف
تصویر ناطف
نوعی حلوا، شکرینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نافی
تصویر نافی
نفی کننده، رد کننده، دور کننده
فرهنگ فارسی عمید
(طِ)
میرزا محمدعلی. از شاعران شیراز است. در نسخۀ خطی ’تذکرۀ شعاعیه’ تألیف محمدحسین شعاع شیرازی از او ذکری رفته است. رجوع به فرهنگ سخنوران ص 590 شود
لغت نامه دهخدا
منتفی، (اقرب الموارد) (المنجد)، نفی کننده
لغت نامه دهخدا
ناطفی. او راست: ثواب الاعمال
لغت نامه دهخدا
تصویری از عاطفی
تصویر عاطفی
مهریک منسوب به عاطفه: امور عاطفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافی
تصویر نافی
نیسته نیستگر نیگر منتفی، نفی کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناطف
تصویر ناطف
شکر ینه کبیتا آنچه ازمالیات که روان باشد، نوعی حلواشکرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافی
تصویر نافی
دورکننده، رد کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناطف
تصویر ناطف
((طِ))
آن چه از مالیات که روان باشد، نوعی حلوا، شکرینه
فرهنگ فارسی معین