عبیدالله. از اشراف سمرقند است. وی در قرن نهم میزیست و به روایت خواندمیر به سال 867 قمری چون سلطان ابوسعید گورکان از سمرقند به ظاهر حصار شهر خیه لشکر کشید وی به شفاعت محصوران نزد ابوسعید رفت و مسؤولش مقبول افتاد. رجوع به حبیب السیر ج 4 ص 82 و 78 و 97 و... شود عبدالله بن امام الدین عمر بن فخرالدین محمد بن صدرالدین علی، الشافعی البیضاوی، مکنی به ابوسعید. از عالمان قرن هفتم و معاصر با اباقاخان و ارغون خانست. رجوع به بیضاوی در این لغت نامه و نیز رجوع به نزهه القلوب ص 123 و مقالات الشعراء حاشیه ص 245 شود حسین برادر ملک علاءالدین پادشاه غور است. وی پس از آنکه برادرش به دست سلطان سنجر سلجوقی اسیر گشت خود را پادشاه غور خواند و چون علاءالدین به غور بازآمد وی از شاهی خلع شد. رجوع به تاریخ دیالمه و غزنویان صص 423- 425 شود شعبان ثانی معروف به اشرف بیست وششمین ممالیک بحری مصر است وی به سال 764هجری قمری به سلطنت رسید و تا سال 778 حکم راند. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 72 و معجم الانساب ص 163 شود بغراخان، از بنی بلبان است. وی از سال 681 تا 691 از طرف سلطان دهلی والی بنگاله بود. (از طبقات سلاطین اسلام ص 275) (معجم الانساب ص 426). و نیز رجوع به قاموس الاعلام ج 6 شود محمودشاه اول، ششمین از خاندان الیاس و سی وهشتمین از سلاطین بنگالۀ هندوستان است. وی از 846 تا864 سلطنت کرد. (طبقات سلاطین اسلام ص 277). و نیز رجوع به معجم الانساب شود احمد بن محمد بن منصور، مکنی به ابن منیر. رجوع به احمد بن محمد بن منصور در این لغت نامه و نیز رجوع به ریحانه الادب ج 1 و تاریخ الخلفاء ص 321 و غزالی نامه ص 368 شود امیر ناصرالدین، عمربیک ترکمان، ملقب به امیر. ناصرالدین از سرداران سلطان حسین میرزا بایقرا است. رجوع به عمربیک و نیز رجوع به تاریخ حبیب السیر ج 4 ص 299 شود محمود، چهارمین سلاجقۀ بزرگ است. وی پس از جلال الدین ملکشاه سلجوقی به سال 485 به سلطنت رسید و تا سال 487پادشاهی کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 135 شود ابن ابراهیم، معروف به سقمان ثانی، چهارمین ملوک ارمنیه است. وی از سال 522 تا 579 هجری قمری بر ارمنستان حکومت کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 152 شود تکسین بیگ، مکنی به ابوبکر. از ممدوحان شمس الدین محمد بن عبدالکریم معروف به شمس طبسی شاعر است. رجوع به تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا ج 2 ص 837 شود امیر ناصرالدین، عبدالخالق بن امیر نظام الدین احمد بن امیر فیروزشاه از سرداران سلطان حسین میرزا بایغراست. رجوع به حبیب السیر ج 4 ص 139 ببعد شود محمود، هفتمین امرای ارتقیۀ کیفاست. وی به سال 597 هجری قمری به سلطنت رسید و تا سال 619حکمرانی کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 150 شود ملک ناصرالدین، محمد بن برهان غوری. بعد از برافتادن قراختائیان، سلطان اولجایتو حکومت کرمان را به وی داد. رجوع به تاریخ مغول ص 416 شود مسعود غزنوی. لقب سلطان مسعود بن سلطان محمود غزنوی است. رجوع به مسعود غزنوی در این لغت نامه و نیز رجوع به تاریخ بیهقی شود محمد، نوزدهمین پادشاهان مغول هند است. وی از 1131 تا 1161 در هندوستان سلطنت کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 297 شود محمد بن صالح، ملقب به نظام الملک. وزیر محمد خوارزمشاه و مادرش ترکان خاتون است. رجوع به تاریخ جهانگشا ج 2 ص 199 شود محمود، نهمین اتابکان زنگی موصل است. وی از سال 616 تا 631 هجری قمری حکومت کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 145 شود برکه خان سعید، از ممالیک بحری مصر است. وی از 676 تا 678 ه. ق. سلطنت کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 71 شود لقب ملکشاه بن تکش خوارزمشاه است. رجوع به ملکشاه بن تکش در این لغت نامه و نیز رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 423 شود خسروشاه، آخرین و ششمین سلاطین خلجی هند است وی به سال 720 به سلطنت رسید. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 268 شود محمد، مشهور به صالح. نهمین ممالیک برجی مصر (824-825هجری قمری) است. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 74 شود محمود، از حکام بنگالۀ هندوستان. وی از سال 924 تا 927حکمرانی کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 275 شود سبکتکین. لقبی است که ملک نوح پس از شکستن ابوعلی سیمجور به سبکتکین داد. رجوع به سبکتکین ناصرالدین شود لقب همایون پادشاه هند است. رجوع به همایون در این لغت نامه و نیز رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 297 شود
عبیدالله. از اشراف سمرقند است. وی در قرن نهم میزیست و به روایت خواندمیر به سال 867 قمری چون سلطان ابوسعید گورکان از سمرقند به ظاهر حصار شهر خیه لشکر کشید وی به شفاعت محصوران نزد ابوسعید رفت و مسؤولش مقبول افتاد. رجوع به حبیب السیر ج 4 ص 82 و 78 و 97 و... شود عبدالله بن امام الدین عمر بن فخرالدین محمد بن صدرالدین علی، الشافعی البیضاوی، مکنی به ابوسعید. از عالمان قرن هفتم و معاصر با اباقاخان و ارغون خانست. رجوع به بیضاوی در این لغت نامه و نیز رجوع به نزهه القلوب ص 123 و مقالات الشعراء حاشیه ص 245 شود حسین برادر ملک علاءالدین پادشاه غور است. وی پس از آنکه برادرش به دست سلطان سنجر سلجوقی اسیر گشت خود را پادشاه غور خواند و چون علاءالدین به غور بازآمد وی از شاهی خلع شد. رجوع به تاریخ دیالمه و غزنویان صص 423- 425 شود شعبان ثانی معروف به اشرف بیست وششمین ممالیک بحری مصر است وی به سال 764هجری قمری به سلطنت رسید و تا سال 778 حکم راند. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 72 و معجم الانساب ص 163 شود بغراخان، از بنی بلبان است. وی از سال 681 تا 691 از طرف سلطان دهلی والی بنگاله بود. (از طبقات سلاطین اسلام ص 275) (معجم الانساب ص 426). و نیز رجوع به قاموس الاعلام ج 6 شود محمودشاه اول، ششمین از خاندان الیاس و سی وهشتمین از سلاطین بنگالۀ هندوستان است. وی از 846 تا864 سلطنت کرد. (طبقات سلاطین اسلام ص 277). و نیز رجوع به معجم الانساب شود احمد بن محمد بن منصور، مکنی به ابن منیر. رجوع به احمد بن محمد بن منصور در این لغت نامه و نیز رجوع به ریحانه الادب ج 1 و تاریخ الخلفاء ص 321 و غزالی نامه ص 368 شود امیر ناصرالدین، عمربیک ترکمان، ملقب به امیر. ناصرالدین از سرداران سلطان حسین میرزا بایقرا است. رجوع به عمربیک و نیز رجوع به تاریخ حبیب السیر ج 4 ص 299 شود محمود، چهارمین سلاجقۀ بزرگ است. وی پس از جلال الدین ملکشاه سلجوقی به سال 485 به سلطنت رسید و تا سال 487پادشاهی کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 135 شود ابن ابراهیم، معروف به سقمان ثانی، چهارمین ملوک ارمنیه است. وی از سال 522 تا 579 هجری قمری بر ارمنستان حکومت کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 152 شود تکسین بیگ، مکنی به ابوبکر. از ممدوحان شمس الدین محمد بن عبدالکریم معروف به شمس طبسی شاعر است. رجوع به تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا ج 2 ص 837 شود امیر ناصرالدین، عبدالخالق بن امیر نظام الدین احمد بن امیر فیروزشاه از سرداران سلطان حسین میرزا بایغراست. رجوع به حبیب السیر ج 4 ص 139 ببعد شود محمود، هفتمین امرای ارتقیۀ کیفاست. وی به سال 597 هجری قمری به سلطنت رسید و تا سال 619حکمرانی کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 150 شود ملک ناصرالدین، محمد بن برهان غوری. بعد از برافتادن قراختائیان، سلطان اولجایتو حکومت کرمان را به وی داد. رجوع به تاریخ مغول ص 416 شود مسعود غزنوی. لقب سلطان مسعود بن سلطان محمود غزنوی است. رجوع به مسعود غزنوی در این لغت نامه و نیز رجوع به تاریخ بیهقی شود محمد، نوزدهمین پادشاهان مغول هند است. وی از 1131 تا 1161 در هندوستان سلطنت کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 297 شود محمد بن صالح، ملقب به نظام الملک. وزیر محمد خوارزمشاه و مادرش ترکان خاتون است. رجوع به تاریخ جهانگشا ج 2 ص 199 شود محمود، نهمین اتابکان زنگی موصل است. وی از سال 616 تا 631 هجری قمری حکومت کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 145 شود برکه خان سعید، از ممالیک بحری مصر است. وی از 676 تا 678 هَ. ق. سلطنت کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 71 شود لقب ملکشاه بن تکش خوارزمشاه است. رجوع به ملکشاه بن تکش در این لغت نامه و نیز رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 423 شود خسروشاه، آخرین و ششمین سلاطین خلجی هند است وی به سال 720 به سلطنت رسید. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 268 شود محمد، مشهور به صالح. نهمین ممالیک برجی مصر (824-825هجری قمری) است. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 74 شود محمود، از حکام بنگالۀ هندوستان. وی از سال 924 تا 927حکمرانی کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 275 شود سبکتکین. لقبی است که ملک نوح پس از شکستن ابوعلی سیمجور به سبکتکین داد. رجوع به سبکتکین ناصرالدین شود لقب همایون پادشاه هند است. رجوع به همایون در این لغت نامه و نیز رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 297 شود
از دهات دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد است در 3هزارگزی شمال شرقی دورود و یک هزار گزی شمال شرقی دورود و یک هزارگزی شمال راه آهن در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 243 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و قنات، محصولش غلات و پنبه و چغندر، شغل مردمش زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 6 ص 352)
از دهات دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد است در 3هزارگزی شمال شرقی دورود و یک هزار گزی شمال شرقی دورود و یک هزارگزی شمال راه آهن در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 243 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و قنات، محصولش غلات و پنبه و چغندر، شغل مردمش زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 6 ص 352)
رئیس ناصرالدین عمر، ناصرالدین کلوعمر. وی کلانتر محلۀ موردستان و بزرگ کلانتران شیراز بود به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق، و چون شیخ ابواسحاق قصد جانش کرد وی با امیر مبارزالدین محمد طرح دوستی ریخت و او را به سال 754 از راه دروازۀ بیضا به شیراز وارد کرد. رجوع به تاریخ عصر حافظ ص 103 شود
رئیس ناصرالدین عمر، ناصرالدین کلوعمر. وی کلانتر محلۀ موردستان و بزرگ کلانتران شیراز بود به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق، و چون شیخ ابواسحاق قصد جانش کرد وی با امیر مبارزالدین محمد طرح دوستی ریخت و او را به سال 754 از راه دروازۀ بیضا به شیراز وارد کرد. رجوع به تاریخ عصر حافظ ص 103 شود
یحیی بن عبداﷲ علوی، ملقب به ناصرالدین. عالم در علوم نقلی و عقلی. وی از امرا بود و مدتی نیابت قضا را در شیراز عهده دار بود. او در قرن هشتم هجری میزیست، و در فقه کتابهای بسیاری تألیف کرد. (از معجم المؤلفین ج 13 ص 208 از شدالازار شیرازی ص 329)
یحیی بن عبداﷲ علوی، ملقب به ناصرالدین. عالم در علوم نقلی و عقلی. وی از امرا بود و مدتی نیابت قضا را در شیراز عهده دار بود. او در قرن هشتم هجری میزیست، و در فقه کتابهای بسیاری تألیف کرد. (از معجم المؤلفین ج 13 ص 208 از شدالازار شیرازی ص 329)
شافعبن علی الکنانی، ازمشاهیر ادبای مصر است. وی به سال 649 هجری قمری متولدشد و در سال 733 درگذشت. مدتی در مصر شغل دبیری داشت و به سال 680 در جنگی که بنزدیکی حمص روی داد تیر خورد و از دو چشم نابینا گردید و از آن پس عزلت گزید. به جمعآوری کتاب علاقۀ فراوان داشت و 18 خزانه از کتب نفیس پر کرده بود. از کثرت مطالعه و قوه حافظه جای هر کتاب را می دانست و به حال کوری آنها را از قفسه ها بیرون می کشید و نامشان را می گفت. رسائل و منشآت و اشعار زیادی از او باقی است، این قطعه از اوست: قال لی من رأی صباح مشیبی عن شمالی من لمتی و یمینی ای شی ٔ هذا فقلت مجیباً لیل شک محاه صبح یقینی. (از قاموس الاعلام ج 6)
شافعبن علی الکنانی، ازمشاهیر ادبای مصر است. وی به سال 649 هجری قمری متولدشد و در سال 733 درگذشت. مدتی در مصر شغل دبیری داشت و به سال 680 در جنگی که بنزدیکی حمص روی داد تیر خورد و از دو چشم نابینا گردید و از آن پس عزلت گزید. به جمعآوری کتاب علاقۀ فراوان داشت و 18 خزانه از کتب نفیس پر کرده بود. از کثرت مطالعه و قوه حافظه جای هر کتاب را می دانست و به حال کوری آنها را از قفسه ها بیرون می کشید و نامشان را می گفت. رسائل و منشآت و اشعار زیادی از او باقی است، این قطعه از اوست: قال لی من رأی صباح مشیبی عن شمالی من لمتی و یمینی ای شی ٔ هذا فقلت مجیباً لیل شک محاه صبح یقینی. (از قاموس الاعلام ج 6)
عبدالرحیم بن ابی منصور. وی در عهد هلاکو حاکم قهستان بود. مرحوم اقبال در تاریخ مغول نویسد: محتشمی قهستان را در این تاریخ (653 هجری قمری) ناصرالدین عبدالرحمن بن ابی منصور داشت و او مردی کریم وفضل دوست و فلسفی مشرب و طالب ترجمه کتب حکمتی از عربی به فارسی بوده و فضلا را به دربار خود جلب می کرد... در رسیدن به طوس، هولاکو ملک شمس الدین کرت را به رسم رسالت پیش ناصرالدین محتشم قهستان فرستاد و او رابه قبول فرمان خود خواند، ناصرالدین که در این تاریخ پیرمردی ضعیف بود به همراهی ملک شمس الدین به حضور هولاکو رفت و تسلیم گردید، هولاکو نیز او را محترم داشت و به حکومت شهرتون فرستاد، خواجه نصیرالدین طوسی کتاب معروف اخلاق ناصری را به نام او تألیف کرده است. (از تاریخ مغول ص 174 و 175). و نیز رجوع به مقدمۀ جلال الدین همائی بر منتخب اخلاق ناصری صص ح - خ شود
عبدالرحیم بن ابی منصور. وی در عهد هلاکو حاکم قهستان بود. مرحوم اقبال در تاریخ مغول نویسد: محتشمی قهستان را در این تاریخ (653 هجری قمری) ناصرالدین عبدالرحمن بن ابی منصور داشت و او مردی کریم وفضل دوست و فلسفی مشرب و طالب ترجمه کتب حکمتی از عربی به فارسی بوده و فضلا را به دربار خود جلب می کرد... در رسیدن به طوس، هولاکو ملک شمس الدین کرت را به رسم رسالت پیش ناصرالدین محتشم قهستان فرستاد و او رابه قبول فرمان خود خواند، ناصرالدین که در این تاریخ پیرمردی ضعیف بود به همراهی ملک شمس الدین به حضور هولاکو رفت و تسلیم گردید، هولاکو نیز او را محترم داشت و به حکومت شهرتون فرستاد، خواجه نصیرالدین طوسی کتاب معروف اخلاق ناصری را به نام او تألیف کرده است. (از تاریخ مغول ص 174 و 175). و نیز رجوع به مقدمۀ جلال الدین همائی بر منتخب اخلاق ناصری صص ح - خ شود
ابن محمد شاه بن عباس میرزا بن فتحعلی شاه قاجار. چهارمین سلاطین قاجاریه است. وی در ششم ماه صفر سال 1247 هجری قمری متولد و به سال 1313 پس از 49 سال سلطنت کشته شد. تاجگذاری. به سال 1264 هجری قمری که محمدشاه قاجار به علت نقرس درگذشت، ناصرالدین میرزا فرزند و ولی عهد وی در تبریز بود و بیش از هفده سال نداشت، مقارن مرگ محمدشاه در اکثر بلاد ایران فتنه ها برخاسته بود. مردم کرمانشاه بر محبعلی خان حکمران خود شوریدند و اهالی شیراز بر نظام الدوله یاغی شدند. در بروجرد اوضاع آرام نبود و حسین خان سالار در خراسان کوس یاغیگری می نواخت و سیف الملوک میرزاپسر ظل السلطان نیز در تهران به دعوی سلطنت برخاسته بود، در همچو اوضاع آشفته ای مهد علیا مادر ولیعهد بامساعدت علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه و میرزا آقاخان وزیر لشکر زمام حکومت را در دست گرفت و به انتظار ورود پادشاه جدید به پایتخت، نشست. ناصرالدین میرزا با شنیدن خبر مرگ پدر از تبریز حرکت کرد و با راهنمائی ها و مساعدتهای میرزا تقی خان وزیر نظام به تهران وارد شد و روز بعد تاج شاهی بر سر نهاد [23 ذیقعده 1264] و میرزا تقی خان وزیرنظام را قبل از ورود به تهران به امیرنظام ملقب کردو سپس که به تهران وارد شد و بر تخت شاهی جلوس کرد او را اتابک اعظم خواند و مقام صدارت عظمی بدو محول داشت، اتابک اعظم که بعداً به نام امیرکبیر معروف شد یکی از وزیران پراثر نامدار ایران است و به دوران کوتاه مدت صدارت خویش در فرونشاندن آشوبها و استوار کردن پایه های تخت سلطنت ناصرالدین شاه کوشش ها کرد و آشوب خراسان را به سال 1266به دست سلطان مراد میرزا حسام السلطنه با کشتن حسن خان سالار و فرزندش و برادرش فرونشاند. از وقایع دوران سلطنت ناصرالدین شاه گذشته از ف تنه سالار در خراسان، یکی هم بسط دعوت سیدعلی محمدباب و پیدایش مذهب بابی است که مقداری از نیروی دولت و فکر شاه متوجه فرونشاندن آشوبهائی که بابیان در نقاط مختلف کشور برپا می کردند شد. از اتفاقات نامطلوب عهد این پادشاه قتل امیرکبیر است که به اجماع مورخان بدترین اعمال ناصرالدین شاه و اشتباهی غیرقابل جبران بود، میرزاتقی خان امیرکبیر در مدت سه سال و دو ماه و کسری صدارت در شؤون مختلف کشور شروع به اصلاحاتی کرد اما ساعیان و حسودان شاه را نسبت بدو بدبین واز قدرت روزافزونش هراسان کردند تا سرانجام در روز بیست و پنجم محرم سال 1268 فرمان عزل او را صادر و به جای وی میرزا آقاخان اعتمادالدوله نوری را به صدارت انتخاب و امیرکبیر را به فین کاشان تبعید کرد و سرانجام فرمان به قتل او داد و یکماه و بیست و سه روز بعد از عزل وی به تاریخ هیجدهم ربیع الاول سال 1268 به فرمان شاه به حیات وی پایان داده شد. جنگ خوارزم و هرات. ازوقایع زمان سلطنت ناصرالدین شاه جنگ خوارزم است: خان خیوه - محمدامین خان که دعوی استقلال داشت و خود را در مکاتبات هم شأن ناصرالدین شاه می دانست - لشکر به مرو کشید و آهنگ تسخیر سرخس کرد اما سپاه خراسان به فرماندهی فریدون میرزا به مقابلۀ او شتافت و قبل از رسیدن لشکر خوارزمیان به سرخس جنگی سخت در پیوست. محمدامین خان شکست خورده فراری شد و به دست سپاهیان ایران به قتل رسید و سر بریدۀ او را به دربار ناصرالدین شاه آوردند به سال 1271 هجری قمری واقعۀ مهم دیگری که در عهد این پادشاه اتفاق افتاد ماجرای لشکر کشیدن به هرات و فتح این شهر واز دست دادن آن است. توضیح آنکه: محمدشاه به دوران سلطنت خویش به قصد فتح هرات بدان سامان لشکر کشید و به علت دخالت انگلستان مجبور به ترک جنگ شد، ناصرالدین شاه چون به سلطنت نشست، بر اثر جنگهای داخلی که درافغانستان به وقوع پیوسته بود سلطان مراد میرزا حسام السلطنه را مأمور فتح هرات کرد و حسام السلطنه شهر هرات را تسخیر کرد اما دولت انگلستان که مدعی سرسخت ایران در مسألۀ هرات بود به جنوب ایران لشکر کشید و بوشهر را تصرف کرد. سرانجام با مذاکراتی که فرخ خان امین الملک کاشانی - که بعداً به امین الدوله ملقب گشت - سفیر ایران در فرانسه با سفیر انگلستان در آن کشور به عمل آورد عهدنامه ای بین دولتین ایران و انگلیس منعقد گشت و به موجب آن مقرر گردید دولت انگلیس بنادر جنوبی ایران را تخلیه کند و دولت ایران نیز لشکر خود را فراخواند و از همه دعاوی خویش برشهر هرات و سرزمین افغانستان خودداری نماید. بر اثر این معاهده که به سال 1273 منعقد گردید، ناصرالدین شاه مجبور شد برای همیشه دست از هرات بشوید. وزارتخانه های تازه. پس از واقعۀ هرات ناصرالدین شاه، میرزا آقاخان نوری را از صدارت معزول کرد و برای نخستین بار در تاریخ ایران به تشکیل شش وزارتخانه فرمان داد بدین قرار، وزارت خانه های: داخلی، خارجه، مالیه، جنگ، عدلیه، وظایف. و در سال 1275 مجلسی به نام مجلس شورای دولتی از وزیران و اعیان و شاهزادگان تشکیل داد تا در باب اجرای امور و فرامین شاهانه طرف مشورت او قرار گیرند. بر اثر جنگ نابسامان و بی حاصل هرات چون ترکمانان در مواقع مناسب به خراسان حمله می بردند و به چپاول می پرداختند به فرمان ناصرالدین شاه به سال 1276 شاهزاده حمزه میرزا به همراهی محمد میرزا قوام الدوله با لشکری مأمور سرکوبی ترکمانان شد اما چون پس از قتل امیرکبیر شیرازۀ امور لشکری ایران از هم گسیخته بود و سران سپاه با یکدیگر نهانی اختلافها داشتند لشکر ایران در مرو از ترکمانان شکست خورد و بر اثر این شکست روسها به طرف جنوب پیشروی و شهر مرو را تصرف کردند. دارالشوری. به سال 1279 از طرف شاه فرمانی به عنوان کتابچه یا دستوارالعمل دیوان عدلیۀ عظمی صادر گشت در این کتابچه وظایف و تکالیف وزارتخانه ها نسبت به عدلیه و تکالیف عدلیه نسبت به حکام تعیین شده بود. ناصرالدین شاه که پس از عزل میرزا آقاخان نوری صدراعظمی انتخاب نکرده بود در سال 1281 میرزامحمدخان قاجار را به لقب سپهسالار اعظم ملقب کرد و او را درمورد مراجعاتی که وزرا داشتند قائم مقام خویشتن نمودو به وزیران دستور داد تا در مواردی که به تصویب مقام سلطنت نیاز دارند مطالب خود را به سپه سالار رجوع کنند و از او تصویب و دستورالعمل بخواهند، با صدور این فرمان میرزا محمدخان سپه سالار عملاً صدراعظم ناصرالدین شاه گشت. دو سال بعد در سنۀ 1283 شاه خود وظایف صدراعظم را به عهده گرفت و به وزیران امر کرد تا گزارش کارهای خود و مهام امور کشور را به اطلاع وی برسانند و هر وزیری مأمور شد در یکی دو روز از هفته به حضور شاه برای تقدیم گزارش شرفیاب شود. در سال 1284 شاه سفری به خراسان کرد و دو سال بعد هم سفری به گیلان رفت و سال بعد [1278] شاه عزم سفر بغداد و زیارت عتبات نمود و در همین سفر خدمات میرزا حسین خان مشیرالدوله که سفیر ایران در دربار عثمانی بود جلب نظرش رانموده او را به وزارت عدلیه منصوب کرد و در التزام خود به تهران آورد [اول ذیحجۀ 1287] . شاه پس از بازگشت به تهران امر به تشکیل دارالشورای کبری داد و مدتی بعد (در 13 رجب 1288) میرزا حسین خان مشیرالدوله را لقب سپه سالاری بخشید و یکماه و نیم بعد او را صدراعظم ایران کرد. مشیرالدوله مردی دنیادیده و با تمدن غرب آشنا بود و با قدرت و اختیاراتی که از طرف شاه بدو داده شده بود به نظم و نسق امور مملکتی پرداخت و علی الخصوص به اصلاح وضع قشون توجهی مؤثر کرد و در پایان نخستین سال صدارت خویش گزارشی از اقدامات خود به شاه داد و شاه از او تقدیر کرد، در همین سال مشیرالدوله لایحه ای به عنوان تشکیل دربار اعظم تهیه کرد و به تصویب و امضای شاه رسانید، بر طبق این لایحه اسامی وزارتخانه ها و وظایف و حدود اختیارات هر وزیری مشخص شده بود. سفر اروپا. ناصرالدین شاه در سال 1290 به تشویق مشیرالدوله و با مقدماتی که ملکم خان ناظم الملک سفیر ایران در لندن فراهم کرده بود عزم سفر اروپا کرد، در این سفر مشیرالدوله نیز همراه شاه بود، ناصرالدین شاه در نخستین سفر اروپای خود از طریق بحر خزر با کشتی به حاجی طرخان و از آنجا به ساراتوف و از ساراتوف با راه آهن به مسکو رفت و سپس به ترتیب از شهرها و ممالک پطرزبورگ و ورشو و برلن و بروکسل و لندن و پاریس و ژنو و تورن و میلان و وین و استانبول دیدن کرد و مجدداً از طریق بحر اسود به روسیه و تفلیس و باکو رفت و از راه بندر انزلی به خاک ایران بازگشت، در این مسافرت که قریب پنج ماه مدت گرفت در همه جا سلاطین و رؤسای ممالک اروپا از شاه ایران به خوبی استقبال کردند. در بازگشت شاه از اروپا مشیرالدوله به علت کارشکنی های درباریان تهران از مقام صدارت برکنار و به وزارت خارجه گماشته شد و رقیب وی میرزا یوسف آشتیانی ملقب به مستوفی الممالک عهده دار امور صدارت عظمی گشت. به سال 1295 شاه برای دیدار از نمایشگاهی که در پاریس تشکیل شده بود برای دومین بار از طریق تبریز و تفلیس و ولادی قفقازو مسکو و پطرزبورگ و ورشو و برلن به پاریس رفت و قریب یک ماه ونیم در پاریس اقامت جست و سپس از طریق وین، ولادی قفقاز، بندر پطروسکی، بندر انزلی به ایران بازگشت. به سال 1303 میرزا یوسف خان مستوفی الممالک بدرود زندگی گفت و به جای او میرزاعلی اصغرخان امین السلطان که اخیراً طرف توجه و مقرب مقام سلطنت شده بود عهده دار امور مملکت گشت، و در سال 1310 شاه با عطا کردن لقب اتابک اعظم او را رسماً مقام صدارت داد. وی آخرین صدراعظم ناصرالدین شاه بود و در سومین و واپسین سفری که شاه به سال 1306 به روسیه و آلمان و اطریش و فرانسه و بلژیک و هلند و انگلستان کرد از ملتزمان رکاب وی بود. روابط خارجی، امتیازها. در زمان ناصرالدین شاه مناسبات سیاسی و تجاری ایران با ممالک اروپائی توسعه یافت، به دوران این پادشاه خط تلگرافی در ایران - که هند و اروپا را از راه بوشهر و بندرعباس بهم وصل می کرد - بوسیلۀ انگلیسیان کشیده شد. در تنظیم امور سپاهی و تشکیل قوای نظامی معلمان اطریشی و مخصوصاً افسران روسی به ایران آمدند و خدمت کردند. به دوران صدارت میرزاحسین خان مشیرالدوله به یکی از اتباع انگلستان به نام بارون جولیوس دو رویتر امتیازی داده شد تا به موجب آن وی اقدام به ساختمان راه آهن و استخراج معادن و تأسیس بانک ملی کند، اما چون افکار عمومی با چونین امتیازی که تسلط و نفوذ بیگانگان را در ایران افزایش می داد موافق نبود و روس ها نیزبا توسعۀ نفوذ انگلستان در ایران به شدت مخالف بودند، شاه پس از مراجعت از نخستین مسافرت خویش به اروپا امتیاز رویتر را لغو کرد و اندکی بعد به جبران لغواین امتیاز و خسارتی که رویتر ادعا می کرد، امتیاز تأسیس بانکی به نام ’بانک شاهنشاهی ایران’ بدو داده شد تا با مبلغ یک میلیون لیرۀ استرلینگ به کار پردازد و حق طبع و نشر اسکناس نیز مخصوص این بانک باشد روس ها هم به رقابت انگلیس ها، اجازۀ تأسیس بانک استقراضی رهنی را در تهران تحصیل نمودند. از جمله امتیازهای مهم دیگری که ناصرالدین شاه به خارجیان داد، امتیاز انحصار خرید و فروش تنباکو است ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به اروپا این امتیاز را در برابر سالی 15000 لیرۀ انگلیسی به علاوۀ یک چهارم از منافع به مدت پنجاه سال به تاجری انگلیسی واگذار کرد ولی این امتیاز با مخالفت سخت روحانیون و مردم مواجه گشت و بر اثر اعتراض ها و اعتصاب هائی که اغلب موجب اغتشاش اوضاع و کشمکش میان ملت و دولت گردید سرانجام ناصرالدین شاه مجبور شد امتیازی را که داده بود لغو کند و خسارت کمپانی را بپردازد. خدمات او. ناصرالدین شاه چهل ونه سال تمام بر ایران سلطنت کرد، چند سال آغاز سلطنتش بر اثر سرکشی یاغیان و ف تنه بابیان هیجانهائی به همراه داشت و چند سالی هم از دوران اخیر پادشاهی وی با تشنجاتی که بر اثر انحصار تنباکو پیش آمد و نفوذی که خارجیان در امور داخلی مملکت اعمال می کردند، همراه بود بقیۀ دوران شاهی وی با آرامش وامنیت قرین بود، از کارهای مفید و اقدامات مؤثری که درعهد این پادشاه در ایران انجام گرفت این موارد است: تأسیس مدرسه دارالفنون، ایجاد تلگراف خانه و ضرابخانه و کار خانه چراغ گاز و پست خانه و کارخانه های توپ ریزی و باروت کوبی و فشنگ سازی، ایجاد نظمیه، تشکیل سربازخانه ها در ولایات، بنای قلاع سرحدی، تشویق و توسعۀ صنایع دستی بافندگی، ساختمان و مرمت جاده های عمومی، توجه به کشف و استخراج معادن، ایجاد و تأسیس بیمارستانها و داروخانه ها، تأسیس چاپخانه و نشر روزنامه، ایجاد مجلس شورای دولتی و تعیین وزارتخانه های مرتب و وزیران مسئول. ناصرالدین شاه در کار سلطنت پادشاهی مقتدر بود، در دوران طولانی سلطنت وی - چنانکه گذشت - حوادث مهمی در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران پدید آمد که خود مقدمۀ حوادث و اتفاقات مهمتر بعدی بود، در عهد وی رفت وآمد اروپائیان به ایران فزونی گرفت و با همه منع شدیدی که در اواخر پادشاهی خویش از عزیمت جوانان و به خصوص دانشجویان ایرانی به فرنگ ابراز می نمود و مطلقاً با مسافرت محصلین ایران به اروپا مخالفت می ورزید کسانی به اروپا رفتند و هرکس در مراجعت برخی از آداب و سنن فرنگی را با خود به ارمغان آورد، این ازفرنگ آمدگان اندک اندک هم وطنان خود را با تمدن غربی و مخصوصاً اوضاع سیاسی و اجتماعی اروپا آشنا کردند، در اواخر عهد وی درگوشه و کنار مملکت به ویژه در پایتخت انجمن های سری تشکیل گردید و داعیۀ آزادیخواهی و قانون طلبی - به صورت تقاضای تأسیس عدالتخانه - در سرها پدید آمد موفقیتی که با لغو امتیاز انحصار تنباکو نصیب روحانیون و مردم شد، این داعیه ها را قوت بخشید و رفته رفته مردم آمادۀ نهضتی شدند که پس از قتل ناصرالدین شاه و به دوران سلطنت فرزندش مظفرالدین شاه به صورت انقلاب مشروطیت پدیدار گشت و یکباره زندگی سیاسی و اجتماعی ایران را دگرگون ساخت. صفات و ذوقیات او. ناصرالدین شاه درزندگی خصوصی مرد زن دوستی بود، زنان عقدی و صیغۀ فراوان داشت. تعداد همسران او را بالغ بر صد تن نوشته اند. فرزندان زیادی نیز از او باقی مانده است. مرد أکول و خوش خوراکی بود و به تنقلات علاقه ای فوق العاده داشت، به قهوه و قلیان هم رغبتی فراوان می نمود، به شکارو گردش و نقاشی دلبسته بود، خطی خوش و پخته داشت، مردی ادیب و شعرشناس بود و خود نیز گاهی به تفنن ابیاتی می سرود. سجع مهر او این بیت بود: تا که دست ناصرالدین خاتم شاهی گرفت صیت دادو معدلت از ماه تا ماهی گرفت. بر صدر تذکره هائی که به عهد وی تألیف شده است اشعاری به نام او ثبت کرده اند که نمودار روشنی از ذوق ادبی این پادشاه قدرت طلب است. هدایت در مقدمۀ مجمعالفصحا طرفی از اشعار ناصرالدین شاه نقل کرده است. و اینک نمونه ای از آن جمله: ای روی ماه تورا صد بنده همچو پری از رفتن تو رسد خجلت به کبک دری تشبیه روی ترا هرگز به مه نکنم زیرا که در نظرم زیباتر از قمری خورشید بزمگهی سلطان هر سپهی شایستۀ کلهی زیبندۀ کمری پیش تو بنده شدن بهتر ز پادشهی پای تو بوسه زدن خوشتر ز تاجوری بگذشتی از سرکین بر شاه ناصر دین بر قبله گاه زمین زاینسان مکن گذری. قتل ناصرالدین شاه. از اوایل ماه ذیعقدۀ سال 1313 ناصرالدین شاه خود را برای برگزاری جشن آغاز پنجاهمین سال پادشاهی خویش آماده می کرد، او روز بیست و سوم ذیقعده سال 1264 به تخت سلطنت نشسته بود ودر بیست و سوم ذیعقدۀ سال 1313 درست چهل و نه سال از عمر فرمانروائی وی می گذشت. قرار بود این جشن ها درطول یک هفته از هیجدهم تا بیست و چهارم ذیقعده برگزار گردد. بدین مناسب بامداد روز هفدهم ذیعقدۀ سال 1313 که یک روز به شروع جشن های هفت روزه باقی مانده بود، ناصرالدین شاه عزم شهرری کرد تا به زیارت مزار حضرت عبدالعظیم رود، در حرم حضرت عبدالعظیم صدای تیر تپانچه ای سکوت را شکست و گلولۀ میرزا رضای کرمانی، شاه قدرتمند قاجار را از پای درآورد، او را در جوار بقعۀ حضرت عبدالعظیم و در کنار مزار زن محبوبش جیران به خاک سپردند. برای اطلاع بیشتر از احوال ناصرالدین شاه و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در عهد پادشاهی وی گذشته از کتابهای تاریخ، این مآخذ نیز قابل توجه و مطالعه است: مجلۀ یادگار ج 1 شماره 8 ص 27: تفصیل انتخاب هیأت نمایندگی ایران برای رفتن به روسیه در سال 1244. مجلۀ راه نو سال دوم ص 325 و سال سوم ص 20. از جنگ مرحوم علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه مطالب مختلف تاریخی راجع به دورۀ سلطنت ناصرالدین شاه. سالنامۀ امیرکبیر سال اول ص 11: از مراسم جالب دربار ناصرالدین شاه. مجلۀ یغما سال 5 ص 207: واقعۀ قتل ناصرالدین شاه. کتاب ایران از نظر خاورشناسان ص 228: ناصرالدین شاه و خانوادۀ شاهی و رجال دربار او. مجلۀ یغما سال 2 ص 528: اعلان جنگ روسیه به ایران در سال 1242 هجری قمری مجلۀ دانش سالهای اول و دوم و سوم: اوضاع ایران در قرن نوزدهم. مجلۀ یادگار ج 3 شماره 10 ص 38: جنگ ایران و انگلیس در سال 1273 هجری قمری مجلۀ یغما سال 8 ص 206 و ص 246: دو روز با ناصرالدین شاه در چمن زارهای سویس. مجله آینده سال 2 ص 54: تاریخچۀ سیاست قاجاریه. مجلۀ روزگار نو ج 4 شمارۀ 5 ص 17. ناصرالدین شاه قاجار و سفرهای او به انگلستان. مجلۀ یغما سال 11 ص 514:حاج میرزا حسین خان سپه سالار و ترکمن های مرو. مجلۀ یغماسال 11 ص 130: مسافرت ناصرالدین شاه به خراسان و مصاحبۀ او با یک افسر انگلیسی. مجلۀ توشه جلد اول شماره های 3 و 4 و 5 و 6: ماجرای قتل ناصرالدین شاه. مجلۀ یغما سال 2 ص 159: تسلیت نامۀ ناصرالدین شاه در مرگ شاهزاده فرهاد میرزا معتمد. مجلۀ یادگار ج 2 شماره 7 ص 50: حاجی میرزا حسین خان مشیرالدوله و حسام السلطنه. مجلۀ مهر سال 8 ص 273: علت رفتن ناصرالدین شاه به فرنگ. مجلۀ یغما سال 2 ص 210: قرارداد رویتر. مجلۀ یادگار ج 2 شماره 5 ص 41: مسافرت ناصرالدین شاه به اروپاو برکناری میرزا حسین خان سپه سالار از صدارت. مجلۀ یغما سال 3 ص 343: حرم ناصرالدین شاه. کتاب هزار بیشه ٔجمالزاده ص 203: قرضۀ ناصرالدین شاه از انگلیسها مستخرجه از یادداشتهای مرحوم اعتمادالسلطنه. مجلۀ ارمغان سال 29 ص 86: گزارشاتی از دورۀ سلطنت ناصرالدین شاه: یغما سال 11 ص 547: وقایع سفر ناصرالدین شاه به قم.مجموعۀ پانزده گفتار از آقای مجتبی مینوی ص 437: نمایش لارنس هاوسمان درباره سفر ناصرالدین شاه به فرنگستان. مجلۀ شرق شماره های سال اول: جلب مهاجرین اروپائی در سال 1242. مجلۀ یادگار ج 1 شمارۀ 10 ص 26: ولیعهد ناصرالدین شاه. مجلۀ اطلاعات ماهانه سال سوم شمارۀ 9 ص 23: مژدۀ فتح هرات و... مجلۀ پیمان شماره های سال دوم: یادداشتهای تاریخی راجع به جنگ ایران و انگلیس در سال 1272 ه. ق
ابن محمد شاه بن عباس میرزا بن فتحعلی شاه قاجار. چهارمین سلاطین قاجاریه است. وی در ششم ماه صفر سال 1247 هجری قمری متولد و به سال 1313 پس از 49 سال سلطنت کشته شد. تاجگذاری. به سال 1264 هجری قمری که محمدشاه قاجار به علت نقرس درگذشت، ناصرالدین میرزا فرزند و ولی عهد وی در تبریز بود و بیش از هفده سال نداشت، مقارن مرگ محمدشاه در اکثر بلاد ایران فتنه ها برخاسته بود. مردم کرمانشاه بر محبعلی خان حکمران خود شوریدند و اهالی شیراز بر نظام الدوله یاغی شدند. در بروجرد اوضاع آرام نبود و حسین خان سالار در خراسان کوس یاغیگری می نواخت و سیف الملوک میرزاپسر ظل السلطان نیز در تهران به دعوی سلطنت برخاسته بود، در همچو اوضاع آشفته ای مهد علیا مادر ولیعهد بامساعدت علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه و میرزا آقاخان وزیر لشکر زمام حکومت را در دست گرفت و به انتظار ورود پادشاه جدید به پایتخت، نشست. ناصرالدین میرزا با شنیدن خبر مرگ پدر از تبریز حرکت کرد و با راهنمائی ها و مساعدتهای میرزا تقی خان وزیر نظام به تهران وارد شد و روز بعد تاج شاهی بر سر نهاد [23 ذیقعده 1264] و میرزا تقی خان وزیرنظام را قبل از ورود به تهران به امیرنظام ملقب کردو سپس که به تهران وارد شد و بر تخت شاهی جلوس کرد او را اتابک اعظم خواند و مقام صدارت عظمی بدو محول داشت، اتابک اعظم که بعداً به نام امیرکبیر معروف شد یکی از وزیران پراثر نامدار ایران است و به دوران کوتاه مدت صدارت خویش در فرونشاندن آشوبها و استوار کردن پایه های تخت سلطنت ناصرالدین شاه کوشش ها کرد و آشوب خراسان را به سال 1266به دست سلطان مراد میرزا حسام السلطنه با کشتن حسن خان سالار و فرزندش و برادرش فرونشاند. از وقایع دوران سلطنت ناصرالدین شاه گذشته از ف تنه سالار در خراسان، یکی هم بسط دعوت سیدعلی محمدباب و پیدایش مذهب بابی است که مقداری از نیروی دولت و فکر شاه متوجه فرونشاندن آشوبهائی که بابیان در نقاط مختلف کشور برپا می کردند شد. از اتفاقات نامطلوب عهد این پادشاه قتل امیرکبیر است که به اجماع مورخان بدترین اعمال ناصرالدین شاه و اشتباهی غیرقابل جبران بود، میرزاتقی خان امیرکبیر در مدت سه سال و دو ماه و کسری صدارت در شؤون مختلف کشور شروع به اصلاحاتی کرد اما ساعیان و حسودان شاه را نسبت بدو بدبین واز قدرت روزافزونش هراسان کردند تا سرانجام در روز بیست و پنجم محرم سال 1268 فرمان عزل او را صادر و به جای وی میرزا آقاخان اعتمادالدوله نوری را به صدارت انتخاب و امیرکبیر را به فین کاشان تبعید کرد و سرانجام فرمان به قتل او داد و یکماه و بیست و سه روز بعد از عزل وی به تاریخ هیجدهم ربیع الاول سال 1268 به فرمان شاه به حیات وی پایان داده شد. جنگ خوارزم و هرات. ازوقایع زمان سلطنت ناصرالدین شاه جنگ خوارزم است: خان خیوه - محمدامین خان که دعوی استقلال داشت و خود را در مکاتبات هم شأن ناصرالدین شاه می دانست - لشکر به مرو کشید و آهنگ تسخیر سرخس کرد اما سپاه خراسان به فرماندهی فریدون میرزا به مقابلۀ او شتافت و قبل از رسیدن لشکر خوارزمیان به سرخس جنگی سخت در پیوست. محمدامین خان شکست خورده فراری شد و به دست سپاهیان ایران به قتل رسید و سر بریدۀ او را به دربار ناصرالدین شاه آوردند به سال 1271 هجری قمری واقعۀ مهم دیگری که در عهد این پادشاه اتفاق افتاد ماجرای لشکر کشیدن به هرات و فتح این شهر واز دست دادن آن است. توضیح آنکه: محمدشاه به دوران سلطنت خویش به قصد فتح هرات بدان سامان لشکر کشید و به علت دخالت انگلستان مجبور به ترک جنگ شد، ناصرالدین شاه چون به سلطنت نشست، بر اثر جنگهای داخلی که درافغانستان به وقوع پیوسته بود سلطان مراد میرزا حسام السلطنه را مأمور فتح هرات کرد و حسام السلطنه شهر هرات را تسخیر کرد اما دولت انگلستان که مدعی سرسخت ایران در مسألۀ هرات بود به جنوب ایران لشکر کشید و بوشهر را تصرف کرد. سرانجام با مذاکراتی که فرخ خان امین الملک کاشانی - که بعداً به امین الدوله ملقب گشت - سفیر ایران در فرانسه با سفیر انگلستان در آن کشور به عمل آورد عهدنامه ای بین دولتین ایران و انگلیس منعقد گشت و به موجب آن مقرر گردید دولت انگلیس بنادر جنوبی ایران را تخلیه کند و دولت ایران نیز لشکر خود را فراخواند و از همه دعاوی خویش برشهر هرات و سرزمین افغانستان خودداری نماید. بر اثر این معاهده که به سال 1273 منعقد گردید، ناصرالدین شاه مجبور شد برای همیشه دست از هرات بشوید. وزارتخانه های تازه. پس از واقعۀ هرات ناصرالدین شاه، میرزا آقاخان نوری را از صدارت معزول کرد و برای نخستین بار در تاریخ ایران به تشکیل شش وزارتخانه فرمان داد بدین قرار، وزارت خانه های: داخلی، خارجه، مالیه، جنگ، عدلیه، وظایف. و در سال 1275 مجلسی به نام مجلس شورای دولتی از وزیران و اعیان و شاهزادگان تشکیل داد تا در باب اجرای امور و فرامین شاهانه طرف مشورت او قرار گیرند. بر اثر جنگ نابسامان و بی حاصل هرات چون ترکمانان در مواقع مناسب به خراسان حمله می بردند و به چپاول می پرداختند به فرمان ناصرالدین شاه به سال 1276 شاهزاده حمزه میرزا به همراهی محمد میرزا قوام الدوله با لشکری مأمور سرکوبی ترکمانان شد اما چون پس از قتل امیرکبیر شیرازۀ امور لشکری ایران از هم گسیخته بود و سران سپاه با یکدیگر نهانی اختلافها داشتند لشکر ایران در مرو از ترکمانان شکست خورد و بر اثر این شکست روسها به طرف جنوب پیشروی و شهر مرو را تصرف کردند. دارالشوری. به سال 1279 از طرف شاه فرمانی به عنوان کتابچه یا دستوارالعمل دیوان عدلیۀ عظمی صادر گشت در این کتابچه وظایف و تکالیف وزارتخانه ها نسبت به عدلیه و تکالیف عدلیه نسبت به حکام تعیین شده بود. ناصرالدین شاه که پس از عزل میرزا آقاخان نوری صدراعظمی انتخاب نکرده بود در سال 1281 میرزامحمدخان قاجار را به لقب سپهسالار اعظم ملقب کرد و او را درمورد مراجعاتی که وزرا داشتند قائم مقام خویشتن نمودو به وزیران دستور داد تا در مواردی که به تصویب مقام سلطنت نیاز دارند مطالب خود را به سپه سالار رجوع کنند و از او تصویب و دستورالعمل بخواهند، با صدور این فرمان میرزا محمدخان سپه سالار عملاً صدراعظم ناصرالدین شاه گشت. دو سال بعد در سنۀ 1283 شاه خود وظایف صدراعظم را به عهده گرفت و به وزیران امر کرد تا گزارش کارهای خود و مهام امور کشور را به اطلاع وی برسانند و هر وزیری مأمور شد در یکی دو روز از هفته به حضور شاه برای تقدیم گزارش شرفیاب شود. در سال 1284 شاه سفری به خراسان کرد و دو سال بعد هم سفری به گیلان رفت و سال بعد [1278] شاه عزم سفر بغداد و زیارت عتبات نمود و در همین سفر خدمات میرزا حسین خان مشیرالدوله که سفیر ایران در دربار عثمانی بود جلب نظرش رانموده او را به وزارت عدلیه منصوب کرد و در التزام خود به تهران آورد [اول ذیحجۀ 1287] . شاه پس از بازگشت به تهران امر به تشکیل دارالشورای کبری داد و مدتی بعد (در 13 رجب 1288) میرزا حسین خان مشیرالدوله را لقب سپه سالاری بخشید و یکماه و نیم بعد او را صدراعظم ایران کرد. مشیرالدوله مردی دنیادیده و با تمدن غرب آشنا بود و با قدرت و اختیاراتی که از طرف شاه بدو داده شده بود به نظم و نسق امور مملکتی پرداخت و علی الخصوص به اصلاح وضع قشون توجهی مؤثر کرد و در پایان نخستین سال صدارت خویش گزارشی از اقدامات خود به شاه داد و شاه از او تقدیر کرد، در همین سال مشیرالدوله لایحه ای به عنوان تشکیل دربار اعظم تهیه کرد و به تصویب و امضای شاه رسانید، بر طبق این لایحه اسامی وزارتخانه ها و وظایف و حدود اختیارات هر وزیری مشخص شده بود. سفر اروپا. ناصرالدین شاه در سال 1290 به تشویق مشیرالدوله و با مقدماتی که ملکم خان ناظم الملک سفیر ایران در لندن فراهم کرده بود عزم سفر اروپا کرد، در این سفر مشیرالدوله نیز همراه شاه بود، ناصرالدین شاه در نخستین سفر اروپای خود از طریق بحر خزر با کشتی به حاجی طرخان و از آنجا به ساراتوف و از ساراتوف با راه آهن به مسکو رفت و سپس به ترتیب از شهرها و ممالک پطرزبورگ و ورشو و برلن و بروکسل و لندن و پاریس و ژنو و تورن و میلان و وین و استانبول دیدن کرد و مجدداً از طریق بحر اسود به روسیه و تفلیس و باکو رفت و از راه بندر انزلی به خاک ایران بازگشت، در این مسافرت که قریب پنج ماه مدت گرفت در همه جا سلاطین و رؤسای ممالک اروپا از شاه ایران به خوبی استقبال کردند. در بازگشت شاه از اروپا مشیرالدوله به علت کارشکنی های درباریان تهران از مقام صدارت برکنار و به وزارت خارجه گماشته شد و رقیب وی میرزا یوسف آشتیانی ملقب به مستوفی الممالک عهده دار امور صدارت عظمی گشت. به سال 1295 شاه برای دیدار از نمایشگاهی که در پاریس تشکیل شده بود برای دومین بار از طریق تبریز و تفلیس و ولادی قفقازو مسکو و پطرزبورگ و ورشو و برلن به پاریس رفت و قریب یک ماه ونیم در پاریس اقامت جست و سپس از طریق وین، ولادی قفقاز، بندر پطروسکی، بندر انزلی به ایران بازگشت. به سال 1303 میرزا یوسف خان مستوفی الممالک بدرود زندگی گفت و به جای او میرزاعلی اصغرخان امین السلطان که اخیراً طرف توجه و مقرب مقام سلطنت شده بود عهده دار امور مملکت گشت، و در سال 1310 شاه با عطا کردن لقب اتابک اعظم او را رسماً مقام صدارت داد. وی آخرین صدراعظم ناصرالدین شاه بود و در سومین و واپسین سفری که شاه به سال 1306 به روسیه و آلمان و اطریش و فرانسه و بلژیک و هلند و انگلستان کرد از ملتزمان رکاب وی بود. روابط خارجی، امتیازها. در زمان ناصرالدین شاه مناسبات سیاسی و تجاری ایران با ممالک اروپائی توسعه یافت، به دوران این پادشاه خط تلگرافی در ایران - که هند و اروپا را از راه بوشهر و بندرعباس بهم وصل می کرد - بوسیلۀ انگلیسیان کشیده شد. در تنظیم امور سپاهی و تشکیل قوای نظامی معلمان اطریشی و مخصوصاً افسران روسی به ایران آمدند و خدمت کردند. به دوران صدارت میرزاحسین خان مشیرالدوله به یکی از اتباع انگلستان به نام بارون جولیوس دو رویتر امتیازی داده شد تا به موجب آن وی اقدام به ساختمان راه آهن و استخراج معادن و تأسیس بانک ملی کند، اما چون افکار عمومی با چونین امتیازی که تسلط و نفوذ بیگانگان را در ایران افزایش می داد موافق نبود و روس ها نیزبا توسعۀ نفوذ انگلستان در ایران به شدت مخالف بودند، شاه پس از مراجعت از نخستین مسافرت خویش به اروپا امتیاز رویتر را لغو کرد و اندکی بعد به جبران لغواین امتیاز و خسارتی که رویتر ادعا می کرد، امتیاز تأسیس بانکی به نام ’بانک شاهنشاهی ایران’ بدو داده شد تا با مبلغ یک میلیون لیرۀ استرلینگ به کار پردازد و حق طبع و نشر اسکناس نیز مخصوص این بانک باشد روس ها هم به رقابت انگلیس ها، اجازۀ تأسیس بانک استقراضی رهنی را در تهران تحصیل نمودند. از جمله امتیازهای مهم دیگری که ناصرالدین شاه به خارجیان داد، امتیاز انحصار خرید و فروش تنباکو است ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به اروپا این امتیاز را در برابر سالی 15000 لیرۀ انگلیسی به علاوۀ یک چهارم از منافع به مدت پنجاه سال به تاجری انگلیسی واگذار کرد ولی این امتیاز با مخالفت سخت روحانیون و مردم مواجه گشت و بر اثر اعتراض ها و اعتصاب هائی که اغلب موجب اغتشاش اوضاع و کشمکش میان ملت و دولت گردید سرانجام ناصرالدین شاه مجبور شد امتیازی را که داده بود لغو کند و خسارت کمپانی را بپردازد. خدمات او. ناصرالدین شاه چهل ونه سال تمام بر ایران سلطنت کرد، چند سال آغاز سلطنتش بر اثر سرکشی یاغیان و ف تنه بابیان هیجانهائی به همراه داشت و چند سالی هم از دوران اخیر پادشاهی وی با تشنجاتی که بر اثر انحصار تنباکو پیش آمد و نفوذی که خارجیان در امور داخلی مملکت اعمال می کردند، همراه بود بقیۀ دوران شاهی وی با آرامش وامنیت قرین بود، از کارهای مفید و اقدامات مؤثری که درعهد این پادشاه در ایران انجام گرفت این موارد است: تأسیس مدرسه دارالفنون، ایجاد تلگراف خانه و ضرابخانه و کار خانه چراغ گاز و پست خانه و کارخانه های توپ ریزی و باروت کوبی و فشنگ سازی، ایجاد نظمیه، تشکیل سربازخانه ها در ولایات، بنای قلاع سرحدی، تشویق و توسعۀ صنایع دستی بافندگی، ساختمان و مرمت جاده های عمومی، توجه به کشف و استخراج معادن، ایجاد و تأسیس بیمارستانها و داروخانه ها، تأسیس چاپخانه و نشر روزنامه، ایجاد مجلس شورای دولتی و تعیین وزارتخانه های مرتب و وزیران مسئول. ناصرالدین شاه در کار سلطنت پادشاهی مقتدر بود، در دوران طولانی سلطنت وی - چنانکه گذشت - حوادث مهمی در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران پدید آمد که خود مقدمۀ حوادث و اتفاقات مهمتر بعدی بود، در عهد وی رفت وآمد اروپائیان به ایران فزونی گرفت و با همه منع شدیدی که در اواخر پادشاهی خویش از عزیمت جوانان و به خصوص دانشجویان ایرانی به فرنگ ابراز می نمود و مطلقاً با مسافرت محصلین ایران به اروپا مخالفت می ورزید کسانی به اروپا رفتند و هرکس در مراجعت برخی از آداب و سنن فرنگی را با خود به ارمغان آورد، این ازفرنگ آمدگان اندک اندک هم وطنان خود را با تمدن غربی و مخصوصاً اوضاع سیاسی و اجتماعی اروپا آشنا کردند، در اواخر عهد وی درگوشه و کنار مملکت به ویژه در پایتخت انجمن های سری تشکیل گردید و داعیۀ آزادیخواهی و قانون طلبی - به صورت تقاضای تأسیس عدالتخانه - در سرها پدید آمد موفقیتی که با لغو امتیاز انحصار تنباکو نصیب روحانیون و مردم شد، این داعیه ها را قوت بخشید و رفته رفته مردم آمادۀ نهضتی شدند که پس از قتل ناصرالدین شاه و به دوران سلطنت فرزندش مظفرالدین شاه به صورت انقلاب مشروطیت پدیدار گشت و یکباره زندگی سیاسی و اجتماعی ایران را دگرگون ساخت. صفات و ذوقیات او. ناصرالدین شاه درزندگی خصوصی مرد زن دوستی بود، زنان عقدی و صیغۀ فراوان داشت. تعداد همسران او را بالغ بر صد تن نوشته اند. فرزندان زیادی نیز از او باقی مانده است. مرد أکول و خوش خوراکی بود و به تنقلات علاقه ای فوق العاده داشت، به قهوه و قلیان هم رغبتی فراوان می نمود، به شکارو گردش و نقاشی دلبسته بود، خطی خوش و پخته داشت، مردی ادیب و شعرشناس بود و خود نیز گاهی به تفنن ابیاتی می سرود. سجع مهر او این بیت بود: تا که دست ناصرالدین خاتم شاهی گرفت صیت ِ دادو معدلت از ماه تا ماهی گرفت. بر صدر تذکره هائی که به عهد وی تألیف شده است اشعاری به نام او ثبت کرده اند که نمودار روشنی از ذوق ادبی این پادشاه قدرت طلب است. هدایت در مقدمۀ مجمعالفصحا طرفی از اشعار ناصرالدین شاه نقل کرده است. و اینک نمونه ای از آن جمله: ای روی ماه تورا صد بنده همچو پری از رفتن تو رسد خجلت به کبک دری تشبیه روی ترا هرگز به مه نکنم زیرا که در نظرم زیباتر از قمری خورشید بزمگهی سلطان هر سپهی شایستۀ کلهی زیبندۀ کمری پیش تو بنده شدن بهتر ز پادشهی پای تو بوسه زدن خوشتر ز تاجوری بگذشتی از سرکین بر شاه ناصر دین بر قبله گاه زمین زاینسان مکن گذری. قتل ناصرالدین شاه. از اوایل ماه ذیعقدۀ سال 1313 ناصرالدین شاه خود را برای برگزاری جشن آغاز پنجاهمین سال پادشاهی خویش آماده می کرد، او روز بیست و سوم ذیقعده سال 1264 به تخت سلطنت نشسته بود ودر بیست و سوم ذیعقدۀ سال 1313 درست چهل و نه سال از عمر فرمانروائی وی می گذشت. قرار بود این جشن ها درطول یک هفته از هیجدهم تا بیست و چهارم ذیقعده برگزار گردد. بدین مناسب بامداد روز هفدهم ذیعقدۀ سال 1313 که یک روز به شروع جشن های هفت روزه باقی مانده بود، ناصرالدین شاه عزم شهرری کرد تا به زیارت مزار حضرت عبدالعظیم رود، در حرم حضرت عبدالعظیم صدای تیر تپانچه ای سکوت را شکست و گلولۀ میرزا رضای کرمانی، شاه قدرتمند قاجار را از پای درآورد، او را در جوار بقعۀ حضرت عبدالعظیم و در کنار مزار زن محبوبش جیران به خاک سپردند. برای اطلاع بیشتر از احوال ناصرالدین شاه و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در عهد پادشاهی وی گذشته از کتابهای تاریخ، این مآخذ نیز قابل توجه و مطالعه است: مجلۀ یادگار ج 1 شماره 8 ص 27: تفصیل انتخاب هیأت نمایندگی ایران برای رفتن به روسیه در سال 1244. مجلۀ راه نو سال دوم ص 325 و سال سوم ص 20. از جنگ مرحوم علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه مطالب مختلف تاریخی راجع به دورۀ سلطنت ناصرالدین شاه. سالنامۀ امیرکبیر سال اول ص 11: از مراسم جالب دربار ناصرالدین شاه. مجلۀ یغما سال 5 ص 207: واقعۀ قتل ناصرالدین شاه. کتاب ایران از نظر خاورشناسان ص 228: ناصرالدین شاه و خانوادۀ شاهی و رجال دربار او. مجلۀ یغما سال 2 ص 528: اعلان جنگ روسیه به ایران در سال 1242 هجری قمری مجلۀ دانش سالهای اول و دوم و سوم: اوضاع ایران در قرن نوزدهم. مجلۀ یادگار ج 3 شماره 10 ص 38: جنگ ایران و انگلیس در سال 1273 هجری قمری مجلۀ یغما سال 8 ص 206 و ص 246: دو روز با ناصرالدین شاه در چمن زارهای سویس. مجله آینده سال 2 ص 54: تاریخچۀ سیاست قاجاریه. مجلۀ روزگار نو ج 4 شمارۀ 5 ص 17. ناصرالدین شاه قاجار و سفرهای او به انگلستان. مجلۀ یغما سال 11 ص 514:حاج میرزا حسین خان سپه سالار و ترکمن های مرو. مجلۀ یغماسال 11 ص 130: مسافرت ناصرالدین شاه به خراسان و مصاحبۀ او با یک افسر انگلیسی. مجلۀ توشه جلد اول شماره های 3 و 4 و 5 و 6: ماجرای قتل ناصرالدین شاه. مجلۀ یغما سال 2 ص 159: تسلیت نامۀ ناصرالدین شاه در مرگ شاهزاده فرهاد میرزا معتمد. مجلۀ یادگار ج 2 شماره 7 ص 50: حاجی میرزا حسین خان مشیرالدوله و حسام السلطنه. مجلۀ مهر سال 8 ص 273: علت رفتن ناصرالدین شاه به فرنگ. مجلۀ یغما سال 2 ص 210: قرارداد رویتر. مجلۀ یادگار ج 2 شماره 5 ص 41: مسافرت ناصرالدین شاه به اروپاو برکناری میرزا حسین خان سپه سالار از صدارت. مجلۀ یغما سال 3 ص 343: حرم ناصرالدین شاه. کتاب هزار بیشه ٔجمالزاده ص 203: قرضۀ ناصرالدین شاه از انگلیسها مستخرجه از یادداشتهای مرحوم اعتمادالسلطنه. مجلۀ ارمغان سال 29 ص 86: گزارشاتی از دورۀ سلطنت ناصرالدین شاه: یغما سال 11 ص 547: وقایع سفر ناصرالدین شاه به قم.مجموعۀ پانزده گفتار از آقای مجتبی مینوی ص 437: نمایش لارنس هاوسمان درباره سفر ناصرالدین شاه به فرنگستان. مجلۀ شرق شماره های سال اول: جلب مهاجرین اروپائی در سال 1242. مجلۀ یادگار ج 1 شمارۀ 10 ص 26: ولیعهد ناصرالدین شاه. مجلۀ اطلاعات ماهانه سال سوم شمارۀ 9 ص 23: مژدۀ فتح هرات و... مجلۀ پیمان شماره های سال دوم: یادداشتهای تاریخی راجع به جنگ ایران و انگلیس در سال 1272 هَ. ق
الناصر، حسن بن ناصرالدین محمد قلاوون، ملقب به ناصرالدین. نوزدهمین ممالیک بحریۀ مصر است وی در دو نوبت به سالهای 745 و 748 هجری قمری به سلطنت رسید و تا 762 پادشاهی کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 72) (معجم الانساب ص 163). به دوران وی مرض طاعون یا مرگ سیاه از آسیا و مصر در اروپا شایع شد و هزاران تن را هلاک کرد. (از اعلام المنجد)
الَناصر، حسن بن ناصرالدین محمد قلاوون، ملقب به ناصرالدین. نوزدهمین ممالیک بحریۀ مصر است وی در دو نوبت به سالهای 745 و 748 هجری قمری به سلطنت رسید و تا 762 پادشاهی کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 72) (معجم الانساب ص 163). به دوران وی مرض طاعون یا مرگ سیاه از آسیا و مصر در اروپا شایع شد و هزاران تن را هلاک کرد. (از اعلام المنجد)
سومین از امرای سلسلۀ صغریۀ ذوالقدر است که در کرماخ به نزدیکی ارزنجان ساکن بودند. ادوارد براون بنقل از احسن التواریخ آرد: ’سلاطین این خانواده (ذوالقدر) چهار نفر بودند: ملک اصلان، سلیمان، ناصرالدین و علاءالدوله، این شخص اخیر باچهار پسر و سی نفر اتباعش به دست سربازان سلطان سلیم (پادشاه عثمانی، هنگام جنگ وی با شاه اسماعیل صفوی) سر بریده شدند’. (تاریخ ادبیات ایران ج 4 ص 62)
سومین از امرای سلسلۀ صغریۀ ذوالقدر است که در کرماخ به نزدیکی ارزنجان ساکن بودند. ادوارد براون بنقل از احسن التواریخ آرد: ’سلاطین این خانواده (ذوالقدر) چهار نفر بودند: ملک اصلان، سلیمان، ناصرالدین و علاءالدوله، این شخص اخیر باچهار پسر و سی نفر اتباعش به دست سربازان سلطان سلیم (پادشاه عثمانی، هنگام جنگ وی با شاه اسماعیل صفوی) سر بریده شدند’. (تاریخ ادبیات ایران ج 4 ص 62)
خسرو اصفهانی. حاجی خلیفه نام او را ناصرخسروالاصبهانی ثبت کرده است و ’سعادت نامۀ’ منظوم را از آثار او دانسته و تاریخ وفاتش را سال 431 هجری قمری نوشته است و مرحوم بهار تخلص او را شریف دانسته و سال وفاتش را 735 نوشته است. کتاب سعادت نامه را بعض تذکره نویسان به ناصرخسرو قبادیانی نسبت داده اند. رجوع به ناصرخسرو در این لغت نامه شود
خسرو اصفهانی. حاجی خلیفه نام او را ناصرخسروالاصبهانی ثبت کرده است و ’سعادت نامۀ’ منظوم را از آثار او دانسته و تاریخ وفاتش را سال 431 هجری قمری نوشته است و مرحوم بهار تخلص او را شریف دانسته و سال وفاتش را 735 نوشته است. کتاب سعادت نامه را بعض تذکره نویسان به ناصرخسرو قبادیانی نسبت داده اند. رجوع به ناصرخسرو در این لغت نامه شود
ابن محمد شریف عمری مکنی به ابوالفتح و ملقب به ناصرالدین در نیشابور و مرو علم آموخت و تألیفات بسیار پرداخت و در ذی قعده 444 هجری قمری 1053/ میلادی درگذشت. (معجم المؤلفین از طبقات الشافعیه 49)
ابن محمد شریف عمری مکنی به ابوالفتح و ملقب به ناصرالدین در نیشابور و مرو علم آموخت و تألیفات بسیار پرداخت و در ذی قعده 444 هجری قمری 1053/ میلادی درگذشت. (معجم المؤلفین از طبقات الشافعیه 49)
خواجه ناصرالدین جامی، عبدالعزیز جامی، از علمای ولایت جام است و به سال 920 هجری قمری درگذشته. مؤلف حبیب السیر در ذکر معاریف دوران سلطنت سلطان حسین میرزا بایغرا (ج 4 ص 339) آرد: ’خواجه ناصرالدین عبدالعزیز جامی به صفت علم و عمل موصوف بود... در سلوک طریق ریاضت و تقوی و ارشاد سالکان سبیل هدی تتبع شیخ الاسلام زنده پیل احمد جام می کرد..
خواجه ناصرالدین جامی، عبدالعزیز جامی، از علمای ولایت جام است و به سال 920 هجری قمری درگذشته. مؤلف حبیب السیر در ذکر معاریف دوران سلطنت سلطان حسین میرزا بایغرا (ج 4 ص 339) آرد: ’خواجه ناصرالدین عبدالعزیز جامی به صفت علم و عمل موصوف بود... در سلوک طریق ریاضت و تقوی و ارشاد سالکان سبیل هدی تتبع شیخ الاسلام زنده پیل احمد جام می کرد..
امیر ناصرالدین، یحیی بن جلال الدین تونی. از امیران درگاه سلطان محمد خدابنده بود و به سال 710 ه. ق. به جرم توطئه ای که با خواجه رشیدالدین وزیر و چند تن دیگر به زیان سلطان چیده بودند به فرمان سلطان در محول بغداد کشته شد. رجوع به تاریخ گزیده ص 597 و نیز تاریخ غازان خان ص 130 و حبیب السیر ج 2 ص 66 شود
امیر ناصرالدین، یحیی بن جلال الدین تونی. از امیران درگاه سلطان محمد خدابنده بود و به سال 710 هَ. ق. به جرم توطئه ای که با خواجه رشیدالدین وزیر و چند تن دیگر به زیان سلطان چیده بودند به فرمان سلطان در محول بغداد کشته شد. رجوع به تاریخ گزیده ص 597 و نیز تاریخ غازان خان ص 130 و حبیب السیر ج 2 ص 66 شود
ملک ناصرالدین، محمود بن شمس الدین التتمش. وی به سال 644 بجای سلطان علأالدین مسعود به تخت نشست و 21 سال در دهلی حکومت کرد و در سال 665 زندانی شد و درگذشت و غیاث الدین بلبان جانشین او شد. (از قاموس الاعلام ج 6). و نیز رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 268 و تاریخ جهانگشا ج 2 ص 61 شود
ملک ناصرالدین، محمود بن شمس الدین التتمش. وی به سال 644 بجای سلطان علأالدین مسعود به تخت نشست و 21 سال در دهلی حکومت کرد و در سال 665 زندانی شد و درگذشت و غیاث الدین بلبان جانشین او شد. (از قاموس الاعلام ج 6). و نیز رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 268 و تاریخ جهانگشا ج 2 ص 61 شود
عمر بن بدرالدین مسعود، پادشاه لرستان است. حمداﷲمستوفی آرد: ’بعد از او (بدرالدین مسعود) در ملکی پسرانش جلال الدین بدر و ناصرالدین عمر با تاج الدین شاه پسر حسام الدین خلیل تنازع کردند و به اردوی ابقاخان رفتند به حکم یرلیغ پسران او به یاسا رسانیدند ملکی بر تاج الدین شاه قرار گرفت’. (تاریخ گزیده ص 554)
عمر بن بدرالدین مسعود، پادشاه لرستان است. حمداﷲمستوفی آرد: ’بعد از او (بدرالدین مسعود) در ملکی پسرانش جلال الدین بدر و ناصرالدین عمر با تاج الدین شاه پسر حسام الدین خلیل تنازع کردند و به اردوی ابقاخان رفتند به حکم یرلیغ پسران او به یاسا رسانیدند ملکی بر تاج الدین شاه قرار گرفت’. (تاریخ گزیده ص 554)
یکی از ممالیک اربعۀ معزالدین محمد بن سام غوری است. وی از سال تا 624 هجری قمری برولایات سند و ملتان و اوج حکومت کرد و به سال 625 درجنگ با سلطان شمس الدین التتمش شکست خورد و خود را به رود سند افکند و غرق شد. مرحوم عباس اقبال در تاریخ مغول آرد: سلطان جلال الدین خوارزمشاه چون از چنگ سپاهیان مغول فرار کرد با ناصرالدین قباجه طرح موافقت افکند ولی این دوستی دیری نپائید و سلطان جلال الدین بر بعضی از ولایات سند که در قلمرو ناصرالدین بود تاختن برد و فتوحاتی کرد و بار دیگر با کمک یکی از راجه های هندی - که دختر وی را به زنی گرفته بود- بر ناصرالدین قباجه تاخت و او را به سختی منهزم کرد و فتوحات بسیار گرفت. محمد عوفی مؤلف لباب الالباب پس از حملۀ مغول از ماوراءالنهر و خراسان فرار کرد و در ولایات سند، از ملازمان درگاه ناصرالدین قباجه شد و به فرمان همین پادشاه شروع به تألیف جوامعالحکایات کردو نیز تذکرۀ لباب الالباب را به نام وزیر او فخرالدین حسین بن شرف الملک تصنیف کرد. رجوع به تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون ج 1 ص 675 و معجم الانساب ص 419 و تاریخ ادبیات در ایران تألیف دکتر صفا ج 2 ص 1027 و قاموس الاعلام ج 6 شود
یکی از ممالیک اربعۀ معزالدین محمد بن سام غوری است. وی از سال تا 624 هجری قمری برولایات سند و ملتان و اوج حکومت کرد و به سال 625 درجنگ با سلطان شمس الدین التتمش شکست خورد و خود را به رود سند افکند و غرق شد. مرحوم عباس اقبال در تاریخ مغول آرد: سلطان جلال الدین خوارزمشاه چون از چنگ سپاهیان مغول فرار کرد با ناصرالدین قباجه طرح موافقت افکند ولی این دوستی دیری نپائید و سلطان جلال الدین بر بعضی از ولایات سند که در قلمرو ناصرالدین بود تاختن برد و فتوحاتی کرد و بار دیگر با کمک یکی از راجه های هندی - که دختر وی را به زنی گرفته بود- بر ناصرالدین قباجه تاخت و او را به سختی منهزم کرد و فتوحات بسیار گرفت. محمد عوفی مؤلف لباب الالباب پس از حملۀ مغول از ماوراءالنهر و خراسان فرار کرد و در ولایات سند، از ملازمان درگاه ناصرالدین قباجه شد و به فرمان همین پادشاه شروع به تألیف جوامعالحکایات کردو نیز تذکرۀ لباب الالباب را به نام وزیر او فخرالدین حسین بن شرف الملک تصنیف کرد. رجوع به تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون ج 1 ص 675 و معجم الانساب ص 419 و تاریخ ادبیات در ایران تألیف دکتر صفا ج 2 ص 1027 و قاموس الاعلام ج 6 شود
عمر بن محمد بن احمد الکبروی. از مشایخ دانشمندان و عرفای قرن هشتم هجری و از مریدان شیخ نجم الدین کبری است وی در سفری که به کرمان کرد از دست شیخ برهان الدین باخرزی خرقۀ فقر پوشید. وی را شیخ برهان الدین صاغرجی چون از شیراز قصد سفر کرد، اجازۀ وعظ و تذکیر و ارشاد داد. رجوع به حواشی مرحوم علامه قزوینی بر شدالازار ص 499 و دانشمندان و سخن سرایان فارس ج 4 ص 616 شود
عمر بن محمد بن احمد الکبروی. از مشایخ دانشمندان و عرفای قرن هشتم هجری و از مریدان شیخ نجم الدین کبری است وی در سفری که به کرمان کرد از دست شیخ برهان الدین باخرزی خرقۀ فقر پوشید. وی را شیخ برهان الدین صاغرجی چون از شیراز قصد سفر کرد، اجازۀ وعظ و تذکیر و ارشاد داد. رجوع به حواشی مرحوم علامه قزوینی بر شدالازار ص 499 و دانشمندان و سخن سرایان فارس ج 4 ص 616 شود
طاهر بن فخرالملک بن خواجه نظام الملک، مکنی به ابوالفتح. وی پس از ابوالقاسم درگزینی به سال 528 به وزارت سلطان سنجر سلجوقی رسید وتا سال وفاتش (548) در این مقام باقی بود. رجوع به طاهر بن فخرالملک در این لغت نامه و نیز رجوع به غزالی نامه ص 309 و تجارب السلف ص 282 و دستورالوزراء ص 206 و تاریخ ادبیات ایران تألیف دکتر صفا ج 2 ص 63 شود
طاهر بن فخرالملک بن خواجه نظام الملک، مکنی به ابوالفتح. وی پس از ابوالقاسم درگزینی به سال 528 به وزارت سلطان سنجر سلجوقی رسید وتا سال وفاتش (548) در این مقام باقی بود. رجوع به طاهر بن فخرالملک در این لغت نامه و نیز رجوع به غزالی نامه ص 309 و تجارب السلف ص 282 و دستورالوزراء ص 206 و تاریخ ادبیات ایران تألیف دکتر صفا ج 2 ص 63 شود
محمود بن زنگی بن آق سنقر، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به الملک العادل. اولین از اتابکان شام است و از 541 تا 569 هجری قمری حکم راند. رجوع به محمد بن زنگی و نیز رجوع به تاریخ الخلفا ص 291 و کامل ابن اثیر ج 11 ص 55 و 180 و نقود ص 59 و حبیب السیر ج 1 ص 394 و 405 شود ارسلان شاه اول، ملقب به نورالدین. ششمین از اتابکان موصل است و از 589 تا 607 هجری قمری حکم رانده است. (یادداشت مؤلف). و نیز رجوع به الکامل ابن اثیر ج 12 ص 132 و فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپه سالار ج 2 ص 526 شود عبدالقادر، ملقب به نورالدین و معروف به حکیم. از اعاظم فقها و مشایخ فارس در قرن هفتم هجری است و به سال 698 هجری قمری در شیراز درگذشته است. رجوع به شدالازار ص 394 شود محمد، فرزند سیدشریف جرجانی، متخلص به نور، از شاعران قرن نهم هجری است و به سال 838 هجری قمری درگذشته، (از فرهنگ سخنوران ص 618 از نسخۀ خطی ریاض الجنه ص 618) عمر بن علی الرسولی. سرسلسلۀ رسولیان یمن است. به سال 625 هجری قمری پس از مرگ مسعود ایوبی وی در یمن دعوی استقلال کرد. رجوع به ائمۀ رسولی و رسولیان یمن شود ارسلان شاه ثانی. هشتمین از اتابکان موصل است و از615 تا 616 هجری قمری فرمانروائی کرده است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به الکامل ابن اثیر ج 12 ص 135 شود علی بن عبدالله سفطی مصری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و معروف به وراق و ابوالحسن وراق. رجوع به ابوالحسن وراق و نیز رجوع به علی وراق شود علی بن یوسف (صلاح الدین...) بن ایوب ایوبی، ملقب به نورالدین و مشهور به الملک الافضل. رجوع به علی ایوبی و نیز افضل (ملک...) شود علی بن صلاح الدین یوسف ایوبی، ملقب به الملک الافضل و معروف به نورالدین افضل. رجوع به علی ایوبی و نیز رجوع به نورالدین افضل شود علی بن عبدالله بن احمد بن علی سمهودی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به ابوالحسن و نیز رجوع به علی سمهودی شود علی بن عبدالله بن الجبار شاذلی ضریر، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به شاذلی و نیز رجوع به علی بن عبدالله شود علی بن محمد بن غانم مقدسی، ملقب به نورالدین و مشهور به ابن غانم مقدسی. رجوع به ابن غانم و نیز رجوع به علی بن محمد... شود علی بن محمد بن علی قرشی بسطی اندلسی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و مشهور به قلصادی. رجوع به علی قلصادی شود علی بن ظاهر وتری حسنی مدنی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی مدنی و نیز رجوع به علی بن ظاهر شود علی بن محمد بن محمد بن محمد بن خلف بن جبریل منوفی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی منوفی شود علی بن عبدالله بن علی نطوبسی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و مشهور به سنهوری. رجوع به علی سنهوری شود علی بن جزار مصری حنفی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی بن جزار و نیز رجوع به علی مصری شود علی بن حسین بن ابی الحسن موسوی بحرانی، ملقب به نورالدین. رجوع به علی بن حسین و نیز رجوع به علی بحرانی شود علی بن محمد بن احمد، ملقب به نورالدین و مشهور به ابن صباغ. رجوع به علی بن محمد و نیز رجوع به ابن صباغ شود علی بن ابی بکر بن خلیفۀ همدانی حسینی یمانی، ملقب به نورالدین و معروف به ابن ازرق. رجوع به علی ازرق شود علی بن ظهیربن شهاب مصری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و مشهور به ابن کفتی. رجوع به علی مصری شود علی بن محمد بن احمد بن یوسف طبناوی، ملقب به نورالدین. رجوع به علی طبناوی و نیز رجوع به علی بن محمد شود علی بن عبدالرحمن بن محمد بن اسماعیل قاهری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی قاهری شود علی بن محمد اشمونی، مکنی به ابوالحسن و مقلب به نورالدین. رجوع به اشمونی و نیز رجوع به علی اشمونی شود علی بن محمد بن عبدالرحمان اجهوری مصری، مکنی به ابوالارشاد و ملقب به نورالدین. رجوع به علی اجهوری شود
محمود بن زنگی بن آق سنقر، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به الملک العادل. اولین از اتابکان شام است و از 541 تا 569 هجری قمری حکم راند. رجوع به محمد بن زنگی و نیز رجوع به تاریخ الخلفا ص 291 و کامل ابن اثیر ج 11 ص 55 و 180 و نقود ص 59 و حبیب السیر ج 1 ص 394 و 405 شود ارسلان شاه اول، ملقب به نورالدین. ششمین از اتابکان موصل است و از 589 تا 607 هجری قمری حکم رانده است. (یادداشت مؤلف). و نیز رجوع به الکامل ابن اثیر ج 12 ص 132 و فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپه سالار ج 2 ص 526 شود عبدالقادر، ملقب به نورالدین و معروف به حکیم. از اعاظم فقها و مشایخ فارس در قرن هفتم هجری است و به سال 698 هجری قمری در شیراز درگذشته است. رجوع به شدالازار ص 394 شود محمد، فرزند سیدشریف جرجانی، متخلص به نور، از شاعران قرن نهم هجری است و به سال 838 هجری قمری درگذشته، (از فرهنگ سخنوران ص 618 از نسخۀ خطی ریاض الجنه ص 618) عمر بن علی الرسولی. سرسلسلۀ رسولیان یمن است. به سال 625 هجری قمری پس از مرگ مسعود ایوبی وی در یمن دعوی استقلال کرد. رجوع به ائمۀ رسولی و رسولیان یمن شود ارسلان شاه ثانی. هشتمین از اتابکان موصل است و از615 تا 616 هجری قمری فرمانروائی کرده است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به الکامل ابن اثیر ج 12 ص 135 شود علی بن عبدالله سفطی مصری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و معروف به وراق و ابوالحسن وراق. رجوع به ابوالحسن وراق و نیز رجوع به علی وراق شود علی بن یوسف (صلاح الدین...) بن ایوب ایوبی، ملقب به نورالدین و مشهور به الملک الافضل. رجوع به علی ایوبی و نیز افضل (مَلِک...) شود علی بن صلاح الدین یوسف ایوبی، ملقب به الملک الافضل و معروف به نورالدین افضل. رجوع به علی ایوبی و نیز رجوع به نورالدین افضل شود علی بن عبدالله بن احمد بن علی سمهودی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به ابوالحسن و نیز رجوع به علی سمهودی شود علی بن عبدالله بن الجبار شاذلی ضریر، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به شاذلی و نیز رجوع به علی بن عبدالله شود علی بن محمد بن غانم مقدسی، ملقب به نورالدین و مشهور به ابن غانم مقدسی. رجوع به ابن غانم و نیز رجوع به علی بن محمد... شود علی بن محمد بن علی قرشی بسطی اندلسی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و مشهور به قلصادی. رجوع به علی قلصادی شود علی بن ظاهر وتری حسنی مدنی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی مدنی و نیز رجوع به علی بن ظاهر شود علی بن محمد بن محمد بن محمد بن خلف بن جبریل منوفی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی منوفی شود علی بن عبدالله بن علی نطوبسی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و مشهور به سنهوری. رجوع به علی سنهوری شود علی بن جزار مصری حنفی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی بن جزار و نیز رجوع به علی مصری شود علی بن حسین بن ابی الحسن موسوی بحرانی، ملقب به نورالدین. رجوع به علی بن حسین و نیز رجوع به علی بحرانی شود علی بن محمد بن احمد، ملقب به نورالدین و مشهور به ابن صباغ. رجوع به علی بن محمد و نیز رجوع به ابن صباغ شود علی بن ابی بکر بن خلیفۀ همدانی حسینی یمانی، ملقب به نورالدین و معروف به ابن ازرق. رجوع به علی ازرق شود علی بن ظهیربن شهاب مصری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و مشهور به ابن کفتی. رجوع به علی مصری شود علی بن محمد بن احمد بن یوسف طبناوی، ملقب به نورالدین. رجوع به علی طبناوی و نیز رجوع به علی بن محمد شود علی بن عبدالرحمن بن محمد بن اسماعیل قاهری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی قاهری شود علی بن محمد اشمونی، مکنی به ابوالحسن و مقلب به نورالدین. رجوع به اشمونی و نیز رجوع به علی اشمونی شود علی بن محمد بن عبدالرحمان اجهوری مصری، مکنی به ابوالارشاد و ملقب به نورالدین. رجوع به علی اجهوری شود
دهی است از دهستان چناران بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، در 66 هزارگزی شمال غربی مشهد و بر کنار راه مشهد به قوچان در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و چغندر، شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، در 66 هزارگزی شمال غربی مشهد و بر کنار راه مشهد به قوچان در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و چغندر، شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
عبدالله بن حمزه بن حسن، یا حمزه بن عبدالله طوسی مشهدی، مکنی به ابوطالب و مشهور به نصیرالدین طوسی، از اکابر علمای امامیۀ قرن ششم است. وی از شاگردان ابوالفتوح رازی و استاد و ممدوح قطب الدین کیدری و معاصر ابن شهرآشوب است. او راست: 1- ایجاز المطالب فی ابرازالمذاهب، به فارسی. 2- الهادی الی النجات، در اثبات مذهب اثناعشری. 3- الوافی بکلام المثبت و النافی. (از ریحانه الادب ج 4 ص 201). و نیز رجوع به امل الاّمل و الذریه ج 2 ص 487 شود محمد بیگ بن خلیل، چهارمین از حکام ذوالقدریه است و از 800 تا 846 هجری قمری حکومت کرده است. (یادداشت مؤلف). رجوع به ذوالقدریه شود عبدالحمید شیرازی، رجوع به مجمعالفصحا چ مصفا ج 3 ص 1447 و نیز رجوع به نصرالله بن محمد بن عبدالحمید منشی شود
عبدالله بن حمزه بن حسن، یا حمزه بن عبدالله طوسی مشهدی، مکنی به ابوطالب و مشهور به نصیرالدین طوسی، از اکابر علمای امامیۀ قرن ششم است. وی از شاگردان ابوالفتوح رازی و استاد و ممدوح قطب الدین کیدری و معاصر ابن شهرآشوب است. او راست: 1- ایجاز المطالب فی ابرازالمذاهب، به فارسی. 2- الهادی الی النجات، در اثبات مذهب اثناعشری. 3- الوافی بکلام المثبت و النافی. (از ریحانه الادب ج 4 ص 201). و نیز رجوع به امل الاَّمل و الذریه ج 2 ص 487 شود محمد بیگ بن خلیل، چهارمین از حکام ذوالقدریه است و از 800 تا 846 هجری قمری حکومت کرده است. (یادداشت مؤلف). رجوع به ذوالقدریه شود عبدالحمید شیرازی، رجوع به مجمعالفصحا چ مصفا ج 3 ص 1447 و نیز رجوع به نصرالله بن محمد بن عبدالحمید منشی شود
عبدالواحد بن محمد، مکنی به ابوالفتح و ملقب به سیدناصح الدین. رجوع به ابوالفتح عبدالواحد بن محمد در این لغت نامه و نیز رجوع به ریحانهالادب ج 1 ص 29 و روضات الجنات ص 364 و مستدرک الوسایل ص 291 و معجم المطبوعات ص 9 شود
عبدالواحد بن محمد، مکنی به ابوالفتح و ملقب به سیدناصح الدین. رجوع به ابوالفتح عبدالواحد بن محمد در این لغت نامه و نیز رجوع به ریحانهالادب ج 1 ص 29 و روضات الجنات ص 364 و مستدرک الوسایل ص 291 و معجم المطبوعات ص 9 شود
محمودشاه (ثانی) ابن فتح شاه، از خاندان الیاس و از سلاطین بنی حبشی و چهل وپنجمین از حکام بنگاله (895-896 هجری قمری) است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 277) (معجم الانساب ص 428)
محمودشاه (ثانی) ابن فتح شاه، از خاندان الیاس و از سلاطین بنی حبشی و چهل وپنجمین از حکام بنگاله (895-896 هجری قمری) است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 277) (معجم الانساب ص 428)