ابن تیم بن سملقه از مردم عک و جدیمانی است. حصن ناشر در یمن بدو منسوب است و فرزندان وی که به ناشریون معروفند فقیهان زبید - بل سراسر یمن - هستند و خاندان ناشری از بزرگترین خاندانهای علم و فقه و صلاح است. (از الاعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 307) ابن حامد بن مغرب. از بنی عک جدی جاهلی است وی جد مکاسعۀ یمن است. (الاعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 307)
ابن تیم بن سملقه از مردم عک و جدیمانی است. حصن ناشر در یمن بدو منسوب است و فرزندان وی که به ناشریون معروفند فقیهان زبید - بل سراسر یمن - هستند و خاندان ناشری از بزرگترین خاندانهای علم و فقه و صلاح است. (از الاعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 307) ابن حامد بن مغرب. از بنی عک جدی جاهلی است وی جد مکاسعۀ یمن است. (الاعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 307)
آنکه بعد مردن زنده گردد. (منتهی الارب). آنکه پس از مردن زنده می گردد. (ناظم الاطباء) : نشر الموتی، حیوا فهم ناشرون. (المنجد). نشراﷲ المیت، احیاه و بعثه بعدالموت. (معجم متن اللغه). رجوع به نشر شود، خوش بو دهنده. (آنندراج) (غیاث اللغات) ، فاش کننده. (غیاث اللغات) (آنندراج). آنکه فاش می کند. (ناظم الاطباء) ، آنکه اره می کند. اره کش. (ناظم الاطباء) : نشر الخشبه، قطعها بالمنشار. (معجم متن اللغه). رجوع به نشر شود، تراشندۀ چوب. (فرهنگ نظام) : نشر الخشب، نحته. (معجم متن اللغه) (المنجد) ، بازکننده پارچه. (فرهنگ نظام). واکننده چیزی. (آنندراج) (غیاث اللغات). که پارچۀ پیچیده را باز می کند. رجوع به نشر شود، رسانندۀ خبر. (فرهنگ نظام). مبلغ: نشرالخبر، اذاعه. (المنجد). رجوع به نشر شود، پراکنده کننده. (فرهنگ نظام) (از آنندراج). آنکه پراکنده و پریشان می کند. آنکه می پاشاند. (ناظم الاطباء). مفرق، کسی که کتاب چاپ کرده ای را به طالبان و خریداران برساند. (فرهنگ نظام). آنکه عهده دار پخش و توزیع کتاب و رساله و مجله و دیگر مطبوعات است، قسمی مار که چون بگزد مارگزیده در ساعت بمیرد و این مار را به جهت باد کردن گردنش ناشر گویند. (از معجم متن اللغه)
آنکه بعد مردن زنده گردد. (منتهی الارب). آنکه پس از مردن زنده می گردد. (ناظم الاطباء) : نشر الموتی، حیوا فهم ناشرون. (المنجد). نشراﷲ المیت، احیاه ُ و بعثه بعدالموت. (معجم متن اللغه). رجوع به نشر شود، خوش بو دهنده. (آنندراج) (غیاث اللغات) ، فاش کننده. (غیاث اللغات) (آنندراج). آنکه فاش می کند. (ناظم الاطباء) ، آنکه اره می کند. اره کش. (ناظم الاطباء) : نشر الخشبه، قطعها بالمنشار. (معجم متن اللغه). رجوع به نشر شود، تراشندۀ چوب. (فرهنگ نظام) : نشر الخشب، نحته. (معجم متن اللغه) (المنجد) ، بازکننده پارچه. (فرهنگ نظام). واکننده چیزی. (آنندراج) (غیاث اللغات). که پارچۀ پیچیده را باز می کند. رجوع به نشر شود، رسانندۀ خبر. (فرهنگ نظام). مبلغ: نشرالخبر، اذاعه. (المنجد). رجوع به نشر شود، پراکنده کننده. (فرهنگ نظام) (از آنندراج). آنکه پراکنده و پریشان می کند. آنکه می پاشاند. (ناظم الاطباء). مفرق، کسی که کتاب چاپ کرده ای را به طالبان و خریداران برساند. (فرهنگ نظام). آنکه عهده دار پخش و توزیع کتاب و رساله و مجله و دیگر مطبوعات است، قسمی مار که چون بگزد مارگزیده در ساعت بمیرد و این مار را به جهت باد کردن گردنش ناشر گویند. (از معجم متن اللغه)
پی درون و بیرون رش دست و بازو. و یا رگ بازو، و پی درون ذراع یا بیرون آن. ج، نواشر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رگ اندرون ساق دست. (مهذب الاسماء)
پی درون و بیرون رش دست و بازو. و یا رگ بازو، و پی درون ذراع یا بیرون آن. ج، نواشر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رگ اندرون ساق دست. (مهذب الاسماء)
تأنیث ناشر است. رجوع به ناشر شود، زمینی که گیاه خشک شده رویاند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) : الناشره من الارض، التی اهتز نباتها و استوت و رویت من المطر. (معجم متن اللغه). زمینی که با فرارسیدن بهار گیاه رویاند، ارض ناشره، زمینی بلند آب. (مهذب الاسماء)
تأنیث ناشر است. رجوع به ناشر شود، زمینی که گیاه خشک شده رویاند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) : الناشره من الارض، التی اهتز نباتها و استوت و رویت من المطر. (معجم متن اللغه). زمینی که با فرارسیدن بهار گیاه رویاند، ارض ناشره، زمینی بلند آب. (مهذب الاسماء)
مالک بن ابی زید یا مالک بن زید مصری از محدثان است. (از سمعانی). محدثان در فرهنگ اسلامی به عنوان حافظان میراث نبوی شناخته می شوند. آن ها با تلاش خستگی ناپذیر، هزاران حدیث را به صورت شفاهی یا مکتوب گردآوری و ثبت کردند. یکی از افتخارات تمدن اسلامی، وجود محدثانی است که در بررسی اسناد و راویان، به دقتی علمی دست یافتند که در هیچ تمدن دیگری یافت نمی شود. به واسطه محدثان، تاریخ شفاهی اسلام تبدیل به مجموعه ای دقیق و قابل اتکا شد. عمر بن عبدالوهاب، ملقب به سراج الدین و مشهور به ناشری از علمای عامۀ قرن دهم هجری است. وی در سال 982 هجری قمری در شهر زبید از بلاد یمن وفات کرد. (از ریحانه الادب ج 4 ص 141) لقب رجالی عیسی بن هشام است. (ریحانه الادب ج 4 ص 141 از تنقیح المقال) لقب رجالی مشمعل بن سعد است. (ریحانه الادب ج 4 ص 141 از تنقیح المقال) عثمان بن ابی بکر الناشری، ملقب به عفیف الدین از فقهای شافعی یمن است و در شعر وادب نیز دستی داشت. کتابهای ’البستان الزاهر فی طبقات علماء بنی ناشر’ و ’الهدایه’ از مصنفات اوست. (از الاعلام زرکلی چ 2 ج 4 ص 374). و رجوع به ناشریون شود
مالک بن ابی زید یا مالک بن زید مصری از محدثان است. (از سمعانی). محدثان در فرهنگ اسلامی به عنوان حافظان میراث نبوی شناخته می شوند. آن ها با تلاش خستگی ناپذیر، هزاران حدیث را به صورت شفاهی یا مکتوب گردآوری و ثبت کردند. یکی از افتخارات تمدن اسلامی، وجود محدثانی است که در بررسی اسناد و راویان، به دقتی علمی دست یافتند که در هیچ تمدن دیگری یافت نمی شود. به واسطه محدثان، تاریخ شفاهی اسلام تبدیل به مجموعه ای دقیق و قابل اتکا شد. عمر بن عبدالوهاب، ملقب به سراج الدین و مشهور به ناشری از علمای عامۀ قرن دهم هجری است. وی در سال 982 هجری قمری در شهر زبید از بلاد یمن وفات کرد. (از ریحانه الادب ج 4 ص 141) لقب رجالی عیسی بن هشام است. (ریحانه الادب ج 4 ص 141 از تنقیح المقال) لقب رجالی مشمعل بن سعد است. (ریحانه الادب ج 4 ص 141 از تنقیح المقال) عثمان بن ابی بکر الناشری، ملقب به عفیف الدین از فقهای شافعی یمن است و در شعر وادب نیز دستی داشت. کتابهای ’البستان الزاهر فی طبقات علماء بنی ناشر’ و ’الهدایه’ از مصنفات اوست. (از الاعلام زرکلی چ 2 ج 4 ص 374). و رجوع به ناشریون شود