جدول جو
جدول جو

معنی ناشتابی - جستجوی لغت در جدول جو

ناشتابی
(شِ)
آهستگی. شکیبائی. صبوری. (ناظم الاطباء). شتاب نکردن. عمل ناشتاب. رجوع به ناشتاب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناشتاب
تصویر ناشتاب
بی شتاب، آنکه شتاب نکند، شکیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشتایی
تصویر ناشتایی
غذایی که صبح می خورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشتاب
تصویر ناشتاب
ناشتا، شخص گرسنه که از بامداد چیزی نخورده باشد، گرسنه، غذانخورده
فرهنگ فارسی عمید
هر چیزی که پس از مدتی چیز نخوردن و روزه گرفتن خورند، (ناظم الاطباء)، صبحانه، ناهارشکن، ناشتاشکن، زیرقلیانی، سلفه، طعام مختصری که صبح با چای یا قهوۀ رقیق خورند،
روزه داری، گرسنگی، ناهاری، (ناظم الاطباء)، ناشتا بودن، رجوع به ناشتا شود
لغت نامه دهخدا
(شْ / شِ)
به معنی ناشتا و ناهار است که از صبح باز چیزی نخوردن باشد. (برهان قاطع) :
هرگه که عالمی را بینم به هر مراد
جود تو سیر کرده و من ناشتاب تو.
مسعودسعد.
یا بپرسم که چه خوردی ناشتاب
تو بگوئی نه شراب و نه کباب.
مولوی.
، روزه داری. پرهیزگاری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
بی شتاب. آهسته. شکیبا. صابر. صبور. (ناظم الاطباء). ناشتابان. آنکه درنگ می کند و شتاب نمی کند
لغت نامه دهخدا
ساختمانی از گچ و سنگ و خشت یا خاک که پیش ایوان یا در میان صحن سرای و باغ سازند برای نشستن، سطحی مسطح و عریض متصل باطاق که در آن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخ تابی
تصویر نخ تابی
عمل وشغل نخ تاب نخ ریس
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بحق خود اکتفا نکند و حق دیگری را بخواهد بگیرد، آنکه حرف حسابی نشنود و نگوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتابشی
تصویر ناتابشی
نتابیدن: (و اگر نفس قوی بود - یافرصت آرامش تخیل یابد فارغ بماندازجنبش و آراسته شود مرتابش گوهرهای روحانی را اندروی که سبب ناتابشی ایشان اندروی - از ناپذیرایی نفس بود که مشغول بود بزیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشپاتی
تصویر ناشپاتی
نوعی گلابی: (دراین چهارباغها میوه های الوان فراوان از ناشپاتی و بادام و فندق و گیلاس و عناب)، میوه ایست مشابه امرود در زردی (آنند) (بامراجعه به ماخذی که داشتیم هویت این میوه شناخته نشد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشکیبی
تصویر ناشکیبی
ناشکیبایی مقابل شکیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرشتابی
تصویر پرشتابی
حالت و چگونگی پرشتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشتاب
تصویر ناشتاب
آهسته، شکیبا، صابر، صبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشتایی
تصویر ناشتایی
غذایی که پس از مدتی گرسنگی خورده شود، صبحانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشتایی
تصویر ناشتایی
صبحانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از داشتاری
تصویر داشتاری
مالکیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
Echoing, Reflective, Reflectively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
résonnant, réfléchi, de manière réfléchie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
صبحانه، غذای مختصر برای رفع گرسنگی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
מהדהד , משקף , באופן משקף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
गूंजता हुआ , परावर्तक , परावर्तनीय रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
bergema, reflektif, secara reflektif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
ก้อง , สะท้อนกลับ , อย่างสะท้อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
echoënd, reflecterend, reflectief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
回响的 , 反射的 , 反射性地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
resonante, reflectante, reflexivamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
echeggiante, riflessivo, in modo riflessivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
ecoando, reflexivo, reflexivamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
echoujący, refleksyjny, refleksyjnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
що відлунює , відбивний , рефлексивно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
widerhallend, reflektierend, reflektiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
эхонирующий , отражающий , рефлексивно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
反響する , 反射的な , 反射的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی