جدول جو
جدول جو

معنی ناسیه - جستجوی لغت در جدول جو

ناسیه
(یَ)
تأنیث ناسی. رجوع به ناسی شود، نخستین ساعات شب، شب عبادت و ریاضت، آنکه در شب جهت عبادت و پرستش برخیزد و شب زنده داری می کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ناسیه
مونث ناسی زن فراموشکار
تصویری از ناسیه
تصویر ناسیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناریه
تصویر ناریه
(دخترانه)
آتشی، آتشین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انسیه
تصویر انسیه
(دخترانه)
مونث انسی، مربوط به انس، انسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناحیه
تصویر ناحیه
جانب، جهت، طرف، کرانه، قسمتی از کشور، قسمتی از شهر در تقسیمات اداری، بخش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناهیه
تصویر ناهیه
ناهی، نهی کننده، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع، رادع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناصیه
تصویر ناصیه
پیشانی، کنایه از موی پیش سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامیه
تصویر نامیه
قوه ای که موجب رشد و نمو می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناسره
تصویر ناسره
غیر خالص، کلام نازیبا و نارسا، زر قلب، پول معیوب
فرهنگ فارسی عمید
(اَ یَ)
جمع واژۀ انسان. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به انسان شود، بی تشویش و اضطراب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناغیه
تصویر ناغیه
واژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناحیه
تصویر ناحیه
جهت، طرف، جانب
فرهنگ لغت هوشیار
نامیه در فارسی مونث نامی بالنده کوالیده، آفریده، رویشی رستنی مونث نامی بالنده نموکننده: (این ساعت دراین فصل... نامه زوال نامیه خواندن گیرند، { آفرینش خدای خلق خدای، نبات رستنی رویشی. یا قوت (قوه) نامیه. یا روح نامیه. یانفس نامیه
فرهنگ لغت هوشیار
نافیه در فارسی مونث نافی: نیگر چون ناونه در پارسی مونث نافی. یاحروف نافیه. حروف دال بر نفی مانند لا و ما در عربی و نا و نه در فارسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناعیه
تصویر ناعیه
مونث ناعی
فرهنگ لغت هوشیار
ناصیه و ناصیت در فارسی در تازی موی پیشانی، در فارسی پیشانی موی پیشانی موی جلو سر: آرد سوی چرخشتشان وانگه بدرد پشتشان در فرقشان و پشتشان اندر فشاند ناصیه. (منوچهری. د. چا. 92: 2)، پیشانی، چهره روی: (متاثر و متفکر شد و اثر غضب در ناصیه مبارک او ظاهرگشت)
فرهنگ لغت هوشیار
نادیه در فارسی رخداد (حادثه) (بدینگونه آمده در معین) سوی (بدینگونه آمده در لاروس) حادثه، جمع نادیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهیه
تصویر ناهیه
مونث ناهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفسیه
تصویر نفسیه
نفسیه در فارسی مونث نفسی روانی مونث نفسی، جمع نفسیات
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ناجی و ماده شتر تیز رو مونث ناجی. یا امت ناجیه. مسلمانان. یا فرقه ناجیه. مسلمانان. توضیح شیعیان خود را بدین نامها خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسکه
تصویر ناسکه
زمین سبز، زمین بارانخورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازیه
تصویر نازیه
شادمانی، خشم، تیزی و تندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسخه
تصویر ناسخه
ناسخه در فارسی مونث ناسخ براندازنده مونث ناسخ. یا آیه ناسخه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسره
تصویر ناسره
غیر خالص
فرهنگ لغت هوشیار
دغاباز کلک زن دشنام گونه ایست که به سیدان نادرست و نابکار اطلاق کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسیر
تصویر ناسیر
آنکه سیر نیست گرسنه مقابل سیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابیه
تصویر نابیه
مونث نابی و پرت و پلا سخن چرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسیه
تصویر کاسیه
لاتینی تازی گشته سیا (سنا) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
مونث قاسی ور تیره و تار، زمین نا رویا مونث قاسی سنگدل، سخت تاریک لیله قاسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسیه
تصویر تاسیه
مولیدن اندوه نمودن نمایان کردن انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسیه
تصویر راسیه
استوار ایستا، کوه استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناحیه
تصویر ناحیه
((یَ یا یِ))
جهت، کرانه، جانب، مملکت، کشور، جمع نواحی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناسره
تصویر ناسره
((سَ رِ))
ناخالص، معیوب، پول تقلبی، زر ناخالص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناصیه
تصویر ناصیه
پیشانی، پنجه، پنچه، بنجه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناصیه
تصویر ناصیه
((یَ یا یِ))
پیشانی، موی پیش سر، جمع نواصی
فرهنگ فارسی معین