جدول جو
جدول جو

معنی ناسنجیدگی - جستجوی لغت در جدول جو

ناسنجیدگی
(سَ دَ / دِ)
مقابل سنجیدگی. رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنجیدگی
تصویر سنجیدگی
سنجیده بودن، آزمودگی
فرهنگ فارسی عمید
(سَ دَ)
مقابل سنجیدنی. رجوع به سنجیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
گنجایش ناپذیر. احاطه ناپذیر. که قابل جا دادن و گنجانیدن نیست. مقابل گنجیدنی. رجوع به گنجیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ)
که از در آهنجیدن نیست. مقابل آهنجیدنی. رجوع به آهنجیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
ناسخته. بی رویه. نااندیشیده. مقابل سنجیده:
نکتۀ ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
عشوه ای فرمای تا من طبعرا موزون کنم.
حافظ.
رجوع به سنجیده شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ / دِ)
زخم خوردگی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی سنجیده، پختگی، وزنه. (منتهی الارب). رجوع به سنجیده و سنجیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناسنجیده
تصویر ناسنجیده
نااندیشیده بی تفکرعلی العمیاء مقابل سنجیده
فرهنگ لغت هوشیار
غیرعقلایی، غیرمنطقی، کورکورانه، مهمل، ناساز، نامربوط، نامعقول
متضاد: سنجیده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
متانت، وقار
متضاد: ناسنجیدگی، دانایی، فهمیدگی
متضاد: ناسنجیدگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نامطلوبی، دوست نداشتن، ناخرسندی
دیکشنری اردو به فارسی
جدّیّت
دیکشنری اردو به فارسی