جدول جو
جدول جو

معنی ناسفتن - جستجوی لغت در جدول جو

ناسفتن
(کَ دَ ءَ)
نسفتن. سوراخ نکردن. مقابل سفتن. رجوع به سفتن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناسفته
تصویر ناسفته
ناسوده، نابسود، دست نخورده، سوراخ نشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناسخته
تصویر ناسخته
ناسنجیده، وزن نشده
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
نیاشفتن. ناآشفتن. مقابل آشفتن
لغت نامه دهخدا
(لَ بَ)
نگفتن. مقابل گفتن:
سخن آنگه کند حکیم آغاز
یا سرانگشت سوی لقمه دراز
که ز ناگفتنش خلل زاید
یا ز ناخوردنش بجان آید.
سعدی.
چه گویم که ناگفتنم خوشتر است
زبان در دهان پاسبان سر است.
؟
رجوع به گفتن شود
لغت نامه دهخدا
(کُ ئو لَ)
ناسنجیدن. نسختن. مقابل سختن. رجوع به سختن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
سوراخ ناکرده. سوراخ ناشده. درست و بی رخنه. (ناظم الاطباء). سفته ناشده. نسفته:
چو ناسفته گوهر سه دخترش بود
نبودش پسر دختر افسرش بود.
فردوسی.
کمر بسته و تیغ برداشته
یکی گوش ناسفته نگذاشته.
نظامی.
، دوشیزۀ بی عیب که رسوا نباشد. (ناظم الاطباء). دوشیزه. باکره. کنایه از زن باکره:
من آن سفته گوشم که خاقان چین
ز ناسفتگان کرده بودم گزین.
نظامی (از آنندراج).
- درّ ناسفته، گوهر ناسفته، مروارید سوراخ نشده:
زبرجد یکی جام بودش بگنج
همان در ناسفته هفتاد و پنج.
فردوسی.
در ناسفته را گر سفت باید
سخن در گوش دریا گفت باید.
نظامی.
- ، دوشیزه. باکره:
بسی در بر آن در ناسفته سفت
بسی گفتنی های ناگفته گفت.
نظامی.
بود از صدف دگر قبیله
ناسفته دریش هم طویله.
نظامی.
ناسفته دری و در همی سفت
چون خود همه بیت بکر می گفت.
نظامی.
- ، سخن بکر. مضمون بدیع:
ز گنج سخن مهر برداشتم
در او در ناسفته نگذاشتم.
نظامی.
در ناسفته ای به مرجان سفت.
نظامی.
، نازک. چیزی که کلفت نباشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ هََ لَ)
نرفتن. مقابل رفتن. رجوع به رفتن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ هََ سَ)
نخفتن. خواب نکردن. نخوابیدن. بیدار ماندن. به خواب نرفتن:
که بر ساز کامد گه رفتنت
سرآمد نژندی و ناخفتنت.
فردوسی.
من از ناخفتن شب مست مانده
چو شمشیری قلم در دست مانده.
نظامی.
شکایت پیش از این روزی ز دست خواب میکردم
به غم خواران و نزدیکان، کنون از دست ناخفتن.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(سُتَ)
غیرقابل سفتن. که قابل سفتن نیست. که ازدر سفتن و سوراخ کردن نیست. که نتوانش سفت. که آن را سفتن نتوان. مقابل سفتنی. رجوع به سفتنی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناسیون
تصویر ناسیون
فرانسوی سرتک (جنس)، برشان (امت)، زانیچ (ملت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکشتن
تصویر ناکشتن
نکشتن، زراعت نکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامختن
تصویر نامختن
ناآموختن نیاموختن مقابل آمختن آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
نخوابیده بیدار مانده، بیداردل هوشیار، جمع ناخفتگان: همان چون سر آری بسوی نشیب ز نا خفتگان بر تو آید نهیب. (شا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتفته
تصویر ناتفته
آنچه که تفته نیست مقابل تفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسخته
تصویر ناسخته
ناسنجیده وزن نشده مقابل سخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسفتگی
تصویر ناسفتگی
سوراخ نبودن نابسودگی مقابل سفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
خاکی این جهانی منسوب به ناسوت زمینی ارضی این جهانی. ناسودمند. نامفیدمضرزیان بخش، بی فایده بیحاصل بیهوده مقابل سودمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فارفتن
تصویر فارفتن
جاروب کردن باز روفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارفتنی
تصویر نارفتنی
آنکه رفتنی نیست آن کس که نرود ماندنی، آنچه که نباید کرد نکردنی: (بلکه از متسوقان و مضربان و عاقبت نانگران و جوانان کار نادیدگان نیز کارها رفته است نارفتنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارفته
تصویر نارفته
آنکه هنوز عبور نکرده و نگذشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنافتن
تصویر شنافتن
شنیدن و گوش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
منفعل شدن از کرده یا گفته خود. پس ازآنکه طرف دلیلی آشکارا آودر مجاب شدن مغلوب گریدن، (قمار) ورق خود را که بنظر برنده نیست بعلامت عدم شرکت در بازی بزمین انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثناگفتن
تصویر ثناگفتن
مدح گفتن ستایش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درسفتن
تصویر درسفتن
مغز گفتن، دخترکی برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخفتن
تصویر ناخفتن
بیدارماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسفته
تصویر ناسفته
درست و بی رخنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسفته
تصویر ناسفته
((سُ تِ))
سوراخ نشده، دست نخورده
فرهنگ فارسی معین
((فَ تَ))
فرآورده های بلوری مات به صورت ظروف و اشیاء تزیینی نیمه شفاف که از نوعی خاک چینی ساخته شده اند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناسخته
تصویر ناسخته
((سَ تِ))
ناسنجیده، وزن نشده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارفته
تصویر نارفته
((رُ تَ یا ت))
جاروب نکرده، نروبیده
فرهنگ فارسی معین
باکره، بتول، بکر، عذرا
متضاد: سفته
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ناسبتا
تصویر ناسبتا
Inharmonious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناسبتا
تصویر ناسبتا
desarmônico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناسبتا
تصویر ناسبتا
desarmónico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی