- نازکی
- باریکی، نا ستبری، لطافت ظرافت، بناز پروردگی نازنینی، نغزی دلکشی، قابلیت اهمیت خطیر بودن: (و بی مراجعت و استقصا کاری نگزارد تا نازکی این حادثه بر هیچ دانا و نادان پوشیده نماندی، {شکنندگی زودشکنی، تردی، نرمی، حساسیت زودرنجی، خوش طبعی نزاکت، کم رنگی رقت: (و سرخی و سفیدی و نازکی رنگ روی نشان درستی وقوت اوست وزردی روی نشان گرمی اوست. {مقابل سیری
معنی نازکی - جستجوی لغت در جدول جو
- نازکی
- باریکی، نرمی و لطافت، حساسیت، زودرنجی
- نازکی
- Thinness
- نازکی
- magreza
- نازکی
- delgadez
- نازکی
- cienkość
- نازکی
- худоба
- نازکی
- худорлявість
- نازکی
- dunheid
- نازکی
- Dünne
- نازکی
- minceur
- نازکی
- sottigliezza
- نازکی
- पतलापन
- نازکی
- পাতলাতা
- نازکی
- incelik
- نازکی
- רָזוּת
- نازکی
- kelangsingan
- نازکی
- ความบาง
- نازکی
- نحافةٌ
- نازکی
- پتلاپن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه ناز و عشوۀ کسی را تحمل کند
ماهی روغن
تکه ای باریک از هر چیز باریکه تریشه
آنکه ناز کند: کار بهار و یار به دور اوفتد که هست دایم بهار نازکش و یار ناز کن. (ملک الشعراء بهار)
تحمل ناز
کسی که عشوه دیگری را تحمل کند
منسوب به ناوک. یاتیرناوکی. تیر ناوک
قرقی، پرنده ای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکه های حنایی، بسیار چالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر و سایر پرندگان کوچک است، سیچغنه، بازک، باشق، قوش، باشه، واشه