جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نازکش

نازکش

نازکش
از: ناز + کش. به معنی کشندۀ ناز. آنکه ناز می کشد. که تحمل ناز می کند. تیمارخوار:
ای به زمین بر چو فلک نازنین
نازکشت هم فلک و هم زمین.
نظامی.
دل نهم بر شما و خوش باشم
هرچه خواهید نازکش باشم.
نظامی.
نیست یکی ذره جهان نازکش
پای ز انبازی او بازکش.
نظامی.
- امثال:
نازکش داری نازکن، نداری پایت را دراز کن
لغت نامه دهخدا

نازکی

نازکی
باریکی، نا ستبری، لطافت ظرافت، بناز پروردگی نازنینی، نغزی دلکشی، قابلیت اهمیت خطیر بودن: (و بی مراجعت و استقصا کاری نگزارد تا نازکی این حادثه بر هیچ دانا و نادان پوشیده نماندی، {شکنندگی زودشکنی، تردی، نرمی، حساسیت زودرنجی، خوش طبعی نزاکت، کم رنگی رقت: (و سرخی و سفیدی و نازکی رنگ روی نشان درستی وقوت اوست وزردی روی نشان گرمی اوست. {مقابل سیری
فرهنگ لغت هوشیار

نازکن

نازکن
آنکه ناز کند: کار بهار و یار به دور اوفتد که هست دایم بهار نازکش و یار ناز کن. (ملک الشعراء بهار)
فرهنگ لغت هوشیار