جدول جو
جدول جو

معنی نازنده - جستجوی لغت در جدول جو

نازنده
ناز کننده، فخر کننده
تصویری از نازنده
تصویر نازنده
فرهنگ فارسی عمید
نازنده
(زَ دَ / دِ)
فخور. (ترجمان القرآن) (منتهی الارب) (دهار). فاخر. (منتهی الارب). مفتخر. مباهی. بالنده. که می نازد.
- سرو نازنده، بالان. سرافراز. بالنده. راست قامت:
همان سرو نازنده شد چون کمان
ندارم گمان گر سر آید زمان.
فردوسی.
سرو نازنده پیش چشمۀ آب
بهتر از راستی ندید جواب.
نظامی.
رجوع به نازیدن شود
لغت نامه دهخدا
نازنده
آنکه ناز و امتناع کندظنکه استغنا نماید، فخرکننده مباهی. یاسرو نازنده. سرو بالنده سرو ناز، قامت راست: همان سرونازنده شد چون کمان ندارم گمان گر سرآید زمان، معشوق راست بالا: سرو نازنده پیش چشمه آب بهتر از راستی ندید جواب. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
نازنده
((زَ دِ))
نازکننده
تصویری از نازنده
تصویر نازنده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازنده
تصویر بازنده
بازی کننده، مقابل برنده، کسی که در مسابقه، قمار و مانند آن شکست بخورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوازنده
تصویر نوازنده
ساززن، نوازش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
کسی که چیزی می سازد و درست می کند، پرفایده، در موسیقی نوازنده، ساز زننده،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نالنده
تصویر نالنده
ناله کننده، در حال نالیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تازنده
تصویر تازنده
دونده، دواننده، تاخت و تازکننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یازنده
تصویر یازنده
قصد کننده، آهنگ کننده، دست اندازنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یازنده
تصویر یازنده
آهنگ و اداره کننده، قصد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهازنده
تصویر نهازنده
ترسنده بیم برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نالنده
تصویر نالنده
آنکه ناله کند، بیمارشدن بیمارگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
زاییده نشده متولد نگشته: ز تف سنان تو نازاده دشمن ز بیم سنان تو ناید بمحشر. (ازرقی المعجم)، آنکه بچه نزاده: گر نبایدت بزادن بگرایم من همچنین باشم و نازاده بیایم من. (منوچهری لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوازنده
تصویر نوازنده
نواختن، نوازشگر، با عطوفت، مهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازنده
تصویر تازنده
دونده تند رو، دواننده
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چیزی میسازد صانع عامل، آماده کننده تهیه کننده، بنا بانی عمارت کننده، پدید آورنده امری تازه اختراع کننده مخترع مبدع موجد، جاعل، سازگار سازوار، نوازش کننده دلگرم کننده، بخشنده، علاج کننده موثر مفید (دارو)، ساز زننده نوازنده، کسی که آهنگ موسیقی سازد مصنف موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازنده
تصویر بازنده
بازی کننده، مقابل برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نالنده
تصویر نالنده
((لَ دِ))
ناله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوازنده
تصویر نوازنده
((نَ زَ دِ))
نوازش کننده، آن که ساز می زند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یازنده
تصویر یازنده
((زَ د))
قصدکننده، آهنگ کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تازنده
تصویر تازنده
((زَ دِ))
دونده، تندرو، دواننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازنده
تصویر بازنده
((زَ دِ))
دارای باخت، شکست خورده، ناموفق، ناکام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناینده
تصویر ناینده
ناقض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
تولیدگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یازنده
تصویر یازنده
قصد کننده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
Constructive, Builder, Fabricator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
строитель , конструктивный , производитель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
Bauherr, konstruktiv, Fabrikant
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
будівельник , конструктивний , виробник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
budowniczy, konstruktywny, producent
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
建筑工人 , 建设性的 , 制造商
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
construtor, construtivo, fabricante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
costruttore, costruttivo, produttore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
constructor, constructivo, fabricante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی