جدول جو
جدول جو

معنی نازمکان - جستجوی لغت در جدول جو

نازمکان
(نِ)
دهی است از دهستان بویراحمد گرمسیری بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. در 8هزارگزی شمال شرقی بهبهان و بر سر راه شوسۀ بهبهان، در جلگۀ گرمسیر و مالاریاخیزی واقع است و 316 تن سکنه دارد، سکنۀ آنجا فارسی را به لهجۀ لری تکلم می کنند. آبش از چشمه و رود خسروآباد تأمین می شود. محصولش غلات و برنج و پشم و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنعت دستی زنان بافتن قالیچه و جوال وجاجیم است. ساکنین این ده از طایفۀ بویراحمد گرمسیری هستند. در این آبادی معدن مومیائی وجود دارد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ص 352)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نازجهان
تصویر نازجهان
(دخترانه)
موجب نازش و مباهات جهان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نازکنان
تصویر نازکنان
در حال ناز کردن و عشوه گری
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین که در 30000 گزی باختر معلم کلایه و 42000 گزی راه عمومی واقع است، محلی است کوهستانی، سردسیر و سکنۀ آن 86 تن میباشند، آب آن از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات و برنج و پنبه و شغل اهالی آن زراعت و کرباس بافی است، و راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
از دهات متعلقه به کوهمرۀ شیراز است. (مرآت البلدان ج 4ص 65)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان طغرالجرد بخش زرند شهرستان کرمان، واقع در 66 هزارگزی شمال زرند و هشت هزارگزی خاور راه فرعی راور زرند، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 97 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی زبانند. این ده از قنات مشروب میشود و محصولاتش غلات و حبوبات میباشد. اهالی به کشاورزی گذران میکنند و راه آنجا مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دروازۀ نارمیان نام یکی از دروازه های ده گانه تبریز بوده است، حمداﷲ مستوفی آرد: دور باروی تبریز شش هزار گام بوده است و ده دروازه دارد: ری وقلعه و سنجاران و ... نارمیان، (تاریخ گزیده ص 76)
لغت نامه دهخدا
با ناز و عشوه گری: سوی حوض آمدند نازکنان گره از بند فوطه بازکنان. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا مکان
تصویر لا مکان
بی گواک (گواک مکان) نا کجا آباد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرکان
تصویر بازرکان
پارسی تازی گشته بازرگان
فرهنگ لغت هوشیار
از روی نازکی ظریفانه: خوش ناز کانه می چمی ای شاخ نوبهار، کاشفتگی مبادت از آشوب باددی. (حافظ. 298)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایسکان
تصویر نایسکان
مخالف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناهمسان
تصویر ناهمسان
متفاوت، بی شباهت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
بدقّةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
Wispily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
légèrement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
zart
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
באופן עדין
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
tenuemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
tenuemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
delikatnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
тонко
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
باریکی سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
อย่างเบาบาง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
dengan halus
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
かすかに
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
dun
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
纤细地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
kwa unyofu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
가늘게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
тонко
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
পাতলাভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
पतली तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
delicatamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نازکانه
تصویر نازکانه
ince bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی