گیاهی که تخمک و دانۀ آن برهنه است. رجوع به بازدانگان شود، شاماخچه، سینه بند طفلان. (سروری) (آنندراج) (انجمن آرا) (شعوری) : در کام ما حلاوت شهد شهادت است ای بی شریک، شهد شهادت مکن شرنگ در عمر خویش بر تو نیاورده ایم شک در مهد بسته اند بدین گونه بازرنگ. سوزنی (از شعوری) (از فرهنگ ضیاء). ، قنداغ کودک، کمربند. (ناظم الاطباء) ، تنگ. ریسمانی که بدان بار و پالان را محکم می بندند، باهوش. زیرک. ذهین. (ناظم الاطباء)
گیاهی که تخمک و دانۀ آن برهنه است. رجوع به بازدانگان شود، شاماخچه، سینه بند طفلان. (سروری) (آنندراج) (انجمن آرا) (شعوری) : در کام ما حلاوت شهد شهادت است ای بی شریک، شهد شهادت مکن شرنگ در عمر خویش بر تو نیاورده ایم شک در مهد بسته اند بدین گونه بازرنگ. سوزنی (از شعوری) (از فرهنگ ضیاء). ، قنداغ کودک، کمربند. (ناظم الاطباء) ، تنگ. ریسمانی که بدان بار و پالان را محکم می بندند، باهوش. زیرک. ذهین. (ناظم الاطباء)
دانۀانار. (ناظم الاطباء). ناردان. حب الرمان: داغ ها چون شاخهای بسد یاقوت رنگ هریکی چون ناردانه گشته اندر زیر نار. فرخی. اشک من ناردانه شد نه عجب گر دل من کفیده نار شود. مسعودسعد. گرچه دارد ناردانه رنگ لعل نابسود نیست لعل نابسوده در بها چون ناردان. ازرقی. لب ساقی چو نوش نوش کند نقل از آن ناردانه بستانیم. خاقانی. سرخ سیبی دل از میان کنده به دلش ناردانه آکنده. نظامی. ساقی ز می شرابخانه پیش آر می چو ناردانه. نظامی. نار کز ناردانه گردد پر پخته لعل و نپخته باشد در. نظامی. آن کوزه بر کفم نه کاب حیات دارد هم طعم ناردان و هم رنگ ناردانه. سعدی. ، کنایه از اشک خونین و سرشک گلگون است: شد از بادام عنابش روانه بهش نارنج گشت از ناردانه. وحشی
دانۀانار. (ناظم الاطباء). ناردان. حب الرمان: داغ ها چون شاخهای بسد یاقوت رنگ هریکی چون ناردانه گشته اندر زیر نار. فرخی. اشک من ناردانه شد نه عجب گر دل من کفیده نار شود. مسعودسعد. گرچه دارد ناردانه رنگ لعل نابسود نیست لعل نابسوده در بها چون ناردان. ازرقی. لب ساقی چو نوش نوش کند نقل از آن ناردانه بستانیم. خاقانی. سرخ سیبی دل از میان کنده به دلش ناردانه آکنده. نظامی. ساقی ز می شرابخانه پیش آر می چو ناردانه. نظامی. نار کز ناردانه گردد پر پخته لعل و نپخته باشد در. نظامی. آن کوزه بر کفم نه کاب حیات دارد هم طعم ناردان و هم رنگ ناردانه. سعدی. ، کنایه از اشک خونین و سرشک گلگون است: شد از بادام عنابش روانه بهش نارنج گشت از ناردانه. وحشی
دانه انار ناردان: داغها چون شاخهای بسد یاقوت رنگ هر یکی چون ناردانه گشته اندر زیر نار. (فرخی)، (استعاره) اشک خونین: شد از بادام عنابش روانه بهش نارنج گشت از ناردانه. (وحشی لغ) یا ناردانه دشتی. دانه انار صحرایی را گویند که حب القلقل نیز نامیده میشود
دانه انار ناردان: داغها چون شاخهای بسد یاقوت رنگ هر یکی چون ناردانه گشته اندر زیر نار. (فرخی)، (استعاره) اشک خونین: شد از بادام عنابش روانه بهش نارنج گشت از ناردانه. (وحشی لغ) یا ناردانه دشتی. دانه انار صحرایی را گویند که حب القلقل نیز نامیده میشود