جدول جو
جدول جو

معنی نارسس - جستجوی لغت در جدول جو

نارسس
(سِ)
از سرداران ژوستینین امپراطور روم است. وی فرمانروای منطقه ای از ایتالیا بود و در شورش نیکا به سال 568 میلادی کشته شد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نارسیس
تصویر نارسیس
(دخترانه)
نرگس، نام جوانی زیباروی در اساطیر یونآنکه وقتی صورت خود را در آب دید عاشق خودشد و در آب پرید و غرق گشت و تبدیل به گل نرگس گردید، لاتین از یونانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نارسا
تصویر نارسا
ناقص، کنایه از کوتاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارس
تصویر نارس
نارسیده، نرسیده، میوۀ خام، کال
فرهنگ فارسی عمید
(دَ نَ وَ)
نابالغ. ناواصل. (انجمن آرا) (آنندراج) ، کوتاه. قاصر. که نتواند رسیدن. قصیر. که رسنده نیست:
همت پستم مرا محروم کرد از کار خویش
میوه نارس نیست دست بینوایان نارساست.
قدسی.
، که بلند و رسا نیست: آواز نارسا، کودکی که هنوز به حد بلوغ نرسیده. (انجمن آرا) (آنندراج) ، ناقص. خام. (انجمن آرا) (آنندراج). غیرکامل:
سر نامه را نشأه نام خداست
که بی نام او نشأه ها نارساست.
شیخ عبدالعزیز.
، نامناسب. نالایق. نادرست، بی ادب. گستاخ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سن، نام یکی از کشیشان معروف اورشلیم است که در سال 106 میلادی بدنیا آمد و 116 سال زندگی کرد
لغت نامه دهخدا
شخصیت افسانه ای است مربوط به میتولوژی یونان که به جهت زیبائی خیره کننده اش شهرت دارد، نام اصلی نارسیس بئوتیون تسپی است و آورده اند که پدرش رود خانه سفیز و مادرش یک پری به نام لیریوپ بوده است، نارسیس با زیبائی بی نظیر خود دل از همه می ربود و در برابر اظهار محبت دختران زیبا آنها را تحقیر می کرد و به عاشقان سرگرانی ها داشت، قربانیان نارسیس از جور او به درگاه خدایان نالیدند و او دچار خشم خدایان شد، یک روز هنگام شکار نارسیس به کنار چشمه ای برای خوردن آب دراز کشید در این حال تصویر خود را در آب دیده و شیفتۀ آن شد و به حال جذبه افتاد، در همان حال تلاش کرد که تصویر خود را از آب بگیرد ولی کوشش او به هدر رفت و وقتی که نومید شد چنان ضربه ای به خود زد که بی درنگ جان سپرد، او پس از مرگ به گل نرگس تبدیل شد و از آن زمان گل نرگس به عنوان مظهر نارسیس درآمد، مؤلف فرهنگ اساطیر یونان و روم آرد: نارسیس، جوان زیبائی بود که عشق را خرد و ناچیز می شمرد، سرگذشت او به وسیلۀ نویسندگان مختلف، با اختلافاتی نقل شده است و معروفتر از همه شرحی است که ’اووید’ در یکی از آثار خود از او نقل کرده، طبق این روایت وی پسر خدای سفیز و الاهه ای به نام لیریوپه است در موقع تولد او، پدر و مادرش آیندۀ وی را از تیرزیاس جویا شدند و او جواب داد که: ’کودک عمر زیادی خواهد کرد اگر به خود نگاه نکند’، چون نارسیس به سن رشد رسید مورد علاقۀ جمع زیادی از دختران و الاهه ها قرار گرفت، منتهی وی به این مطالب توجهی نشان نمی داد، عاقبت اکو یکی از الاهه ها عاشق او شد ولی او هم مانند دیگران مورد بی اعتنائی قرار گرفت، ’اکو’ از شدت یأس منزوی گشت و به حدی ضعیف وناتوان شد که از او جز صدای نالانی، اثری نماند، دخترانی که مورد تحقیر نارسیس قرارگرفته بودند تنبیه او را از خدایان خواستند، نمزیس صدای آنها را شنید و مقدمات را طوری فراهم ساخت، که یک روز بسیار گرم، نارسیس پس از انجام شکار مجبور شد برای رفع عطش از چشمه ای استفاده کند، در آنجا وی عکس خود را دید و خود عاشق خود شد، وی که ازآن پس به دنیا بی اعتنا بود روی تصویرخود چندان خم شد که پس از اندک زمانی جان سپرد، وی در ستیکس هم به فکر تشخیص چهره های زیبا بود، در مکانی که وی جان داد گلی روئید که آن را نارسیس نام نهادند، روایت معروف در بئوسی با آنچه گفته شد تفاوت داشت در آنجا عقیده بر این بود که نارسیس یکی از اهالی شهر تسپی نزدیک هلیکن بود، وی جوانی بسیار زیبا بود و لذتهای عشق را حقیر می شمرد، مرد جوانی موسوم به آمینیاس او را دوست می داشت ولی نارسیس به وی توجهی نمی کرد، نارسیس او را همیشه طرد می کرد و بالاخره شمشیری را به عنوان هدیه برای وی فرستاد، آمینیاس برای اظهار اطاعت با همان شمشیر خود را در مقابل خانه نارسیس کشت و در حال مرگ مجازات و عذاب آن بی رحم را ازخدایان خواست، یک روز که نارسیس در چشمه ای جمال خودرا دید اسیر زیبائی خود شد و چون ازین مطلب رنج می برد خود را کشت، اهالی شهر تسپی برای عشق که این حکایت جلوۀ قدرت او بود مراسم احترامی به جا می آوردند، در محلی که او خودکشی کرده و علفها از خون او سیراب شده بود گلی به نام نرگس روئید، بوزانیاس چنین نقل می کند که نارسیس خواهر توأمی داشت که فوق العاده شبیه وی بود و هر دو زیبا بودند، دختر جوان مرد و نارسیس که از جان و دل او را می خواست غمگین شد، یک روز نارسیس چهرۀ خود را در آب دید ابتدا به گمان اینکه خواهر خود را دیده تسلی یافت و بعدها با آنکه حقیقت را دریافته بود بازهم برای تسکین خاطر معمولاً به صورت خود در آب می نگریست و این مطلب به عقیدۀ پوزانیاس موجب رواج عقیده ای که پیشتر به آن اشاره کردیم شد، البته این تفسیر برای آن بوده است که به افسانۀ نارسیس صورت واقع و معقولی داده شود، بنا بروایت دیگر: نارسیس از اهالی ارتری واقع در ’اوبه’ بود که بدست مردی بنام اپوپس کشته شد و از خون او گلی به نام نرگس روئید، (از فرهنگ اساطیر یونان و روم ص 605)، در ادبیات مجازاً به مردی می گویند که به زیبائی خود شیفته باشد، مجسمه های زیادی به نام نارسیس ساخته شده که مشهورترین آنها یک مجسمه برنزی است در ناپل، همچنین تابلوهای زیادی از روی این افسانه رسم شده که مشهورتر از همه تابلوی نقاش معروف کورتوا است
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نرسیدگی. نارسیدگی. کالی. خامی
لغت نامه دهخدا
(رِ سَ)
بهترین خرماها. (ناظم الاطباء). و رجوع به نرسیان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نارسی
تصویر نارسی
خام بودن، ناپختگی کالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارسا
تصویر نارسا
نابالغ: (کودک نارسا)، کوتاه قیصر: همت پستم مرا محروم کرد از کار خویش میوه نارس نیست دست بینوایان نارساست. (قدسی لغ) یا آواز نارسا. آوازی که بلند و رسا نیست، ناقص غیر کامل، نامناسب نالایق، بی ادب گستاخ مقابل رسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارس
تصویر نارس
میوه خام و نرسیده، بحد کمال نرسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارس
تصویر نارس
((رَ))
کال، نپخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارسا
تصویر نارسا
((رَ))
ناقص، کوتاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارسا
تصویر نارسا
اکشم
فرهنگ واژه فارسی سره
خام، نارس، قاصر، قصیره، نااستوار، نارسان، ناقص، ناکامل
متضاد: رسا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نارس
تصویر نارس
Immature, Unripe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نارس
تصویر نارس
immature
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از نارس
تصویر نارس
अपरिपक्व , कच्चा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نارس
تصویر نارس
未熟な , 未熟な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نارس
تصویر نارس
不成熟的 , 未成熟的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نارس
تصویر نارس
mchanga, mbichi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نارس
تصویر نارس
미성숙한 , 미성숙한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نارس
تصویر نارس
olgunlaşmamış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نارس
تصویر نارس
অপরিপক্ব , অপরিপক্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نارس
تصویر نارس
immaturo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نارس
تصویر نارس
imaturo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نارس
تصویر نارس
unreif
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نارس
تصویر نارس
onrijp
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نارس
تصویر نارس
незрілий , незрілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نارس
تصویر نارس
незрелый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نارس
تصویر نارس
niedojrzały
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نارس
تصویر نارس
inmaduro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نارس
تصویر نارس
בַּשּׁוֹל , לא בשל
دیکشنری فارسی به عبری