جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نارسا

نارسا

نارسا
نابالغ: (کودک نارسا)، کوتاه قیصر: همت پستم مرا محروم کرد از کار خویش میوه نارس نیست دست بینوایان نارساست. (قدسی لغ) یا آواز نارسا. آوازی که بلند و رسا نیست، ناقص غیر کامل، نامناسب نالایق، بی ادب گستاخ مقابل رسا
نارسا
فرهنگ لغت هوشیار

نارسا

نارسا
نابالغ. ناواصل. (انجمن آرا) (آنندراج) ، کوتاه. قاصر. که نتواند رسیدن. قصیر. که رسنده نیست:
همت پستم مرا محروم کرد از کار خویش
میوه نارس نیست دست بینوایان نارساست.
قدسی.
، که بلند و رسا نیست: آواز نارسا، کودکی که هنوز به حد بلوغ نرسیده. (انجمن آرا) (آنندراج) ، ناقص. خام. (انجمن آرا) (آنندراج). غیرکامل:
سر نامه را نشأه نام خداست
که بی نام او نشأه ها نارساست.
شیخ عبدالعزیز.
، نامناسب. نالایق. نادرست، بی ادب. گستاخ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا