جدول جو
جدول جو

معنی نارایین - جستجوی لغت در جدول جو

نارایین
ناراین، قلعه ای در هندوستان که به دست سلطان محمود غزنوی گشوده شد، رجوع به ناراین شود:
دو بدره زر بگرفتم به فتح نارایین
به فتح رومیه صد بدره گیرم و خرطال،
عنصری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناروایی
تصویر ناروایی
روا نبودن، ناشایست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارافین
تصویر پارافین
جسمی موم مانند، سفید و نیم شفاف، بی بو و بی طعم که از روغن های سنگین نفت به دست می آید و در ساختن برخی از داروها، لوازم آرایشی و شمع سازی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارابین
تصویر کارابین
نوعی تفنگ لوله کوتاه سرپر، قرابین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارسایی
تصویر نارسایی
کوتاهی، ناشایستگی
فرهنگ فارسی عمید
(کَمْیْ)
نیارمیدن، نرمیدن. مقابل رمیدن
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ناآرامیدن. نیارامیدن. آرام نگرفتن. استراحت نکردن. مقابل آرامیدن. رجوع به آرامیدن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نیاراستن، مقابل آراستن. رجوع به آراستن شود
لغت نامه دهخدا
(کَمْ بَ ثَ)
نرهیدن. مقابل رهیدن. رجوع به رهیدن شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
یکی از آلکالوئیدهای تریاک است. تریاک در حدود 6 درصد نارکتین دارداین آلکالوئید در آب نامحلول است و در الکل حل می شود. سمیت آن از تمام آلکالوئیدهای تریاک کمتر است و اثر آرام کننده درد و خواب آور ندارد ولی در انواع نزف الدم رحمی - جز در مواردی که نزف الدم مقدمۀ سقط باشد - آثار نیکوئی دارد. بعلاوه این دارو در مواردی که خون قاعدگی بیش از اندازۀ طبیعی باشد آثار جالب توجهی می دهد. (از درمان شناسی دکتر غربی ج 1 ص 97 و 98)
لغت نامه دهخدا
دروازۀ نارمیان نام یکی از دروازه های ده گانه تبریز بوده است، حمداﷲ مستوفی آرد: دور باروی تبریز شش هزار گام بوده است و ده دروازه دارد: ری وقلعه و سنجاران و ... نارمیان، (تاریخ گزیده ص 76)
لغت نامه دهخدا
مادّۀ جامد و سفید که از الواح ’شیست’ قیری گیرند
لغت نامه دهخدا
نام نوائی است از موسیقی، (برهان قاطع) (آنندراج) (شمس اللغات) (شعوری)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
از آلکالوئیدهای تریاک و خواب آور و آرام کننده درد است، استعمال آن یبوست نمی آورد لیکن باعث فلج الیاف عضلانی مثانه گردیده حبس البول تولید می کند... سمیت آن کم است و ده تا پانزده سانتیگرم آن به خوبی تحمل می شود. (درمانشناسی دکتر غربی ج 1 ص 100)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نرسیدن. مقابل رسیدن. رجوع به رسیدن شود:
بر نارسیدن از چه وچند و چون
عارست نورسیدۀ برنا را.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(لَب ب)
نگرائیدن. میل نکردن. متمایل ناشدن
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نراندن. مقابل راندن. رجوع به راندن شود
لغت نامه دهخدا
اصطلاح محلی رعایای گیلان است و به چوبهای تیز شده ای که بزمین فرومیرود و در سدسازی برای استفاده از آب رودها استعمال میشود اطلاق میکنند، شاید ترکیبی از دار (پایه) و چین باشد
لغت نامه دهخدا
(یِ)
کشتی مقدس مردم اثینه که هر سال تقدیم کنندگان هدایا به معبد آپولون در دلس با آن سفر می کردند
لغت نامه دهخدا
(یَ)
از خدایان هندوهاست. ابوریحان آورد: ناراین نزد ایشان (هندوها) یکی از قوای عالیه ای است که دخالتی در افساد و یا اصلاح جهان ندارد و تا آنجا که برایش امکان داشته باشد به دفع فساد می کوشد و نزد او صلاح مقدم بر فساد است. (از تحقیق ماللهند ص 198). و رجوع به تحقیق ماللهند شود
لغت نامه دهخدا
باراچین، دهی است جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین، در 9هزارگزی شمال قزوین در کوهستان واقع است و دارای 48تن سکنه میباشد، هوایش سرد و آبش از چشمه و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو، و تا بند سپهدار ماشین میتوان برد، امام زاده ای بنام امام زاده باراجین دارد که گویند پسر امام جعفر صادق (ع) است، راهش نیمه شوسه میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
منسوب به بالاست، (آنندراج)، برین، زبرین، (یادداشت مؤلف)، عتبه، (منتهی الارب) : به آسانی بر خانه بالایین توانند برد، (از مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
از قلاع هندوستان بوده که به دست سلطان محمود غزنوی گشوده شد. مؤلف تاریخ دیالمه و غزنویان آرد: سلطان محمود پس از فتح قلعۀ بهم نغز به غزنین مراجعت کرد و در همان اوان جمعی ازدرباریان وی راجع به نفایس و ذخایر قلعۀ ناراین گفتگو به میان آوردند و سلطان را به فتح آنجا تحریک کردند. این قلعه نیز یکی از قلاع مستحکم هندوستان بوده که بعضی از مورخان نام آن را تاوین نوشته اند. این قلعه نزدیک پیشاور ساخته شده بود. سلطان محمود چون به ناراین رسید دستور حمله به سپاهیان خود به ناراین داده، حکمران قلعه در ابتدای امر مقاومت شدیدی از خود نشان داده ولی عاقبت در نتیجۀ دادن تلفات بسیار درصدد تقاضای صلح برآمد و سلطان در مقابل گرفتن باج و خراج سالیانه و اینکه دو هزار نفر از سواران وی بعنوان رهینه به غزنین آیند حکومت آن ناحیه را در دست وی باقی گذارد. فتح ناراین در سال چهارصد اتفاق افتاد. (تاریخ دیالمه و غزنویان، عباس پرویز ص 228 و 229)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پارافین
تصویر پارافین
جسمی که سفید و نیمه شفاف که از روغنهای سنگین نفت به دست میاید
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی تفنگ کوتاه و سبک که مدتی طولانی مورد استعمال سواره نظام و شکاریان پیاده اروپای غربی بود، نوعی مدبر که در کوهنوردی هنگام استفاده از طناب بکار برند
فرهنگ لغت هوشیار
روا نبودن جایز نبودن، ناشایستگی عدم لیاقت، حرمت حرام بودن، بی رونقی کساد، روانشدن برنیامدن (حاجت)
فرهنگ لغت هوشیار
ناخرسندی اخنسندی در پهلوی رضایت نداشتن عدم رضایت. یا با نارضایی با عدم رضایت: ... (با نارضایی غیر جدی گفت)
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی تلخیناب یکی از آلکالوئیدهای تریاک است این جسم بصورت سوزنهای طویلی متبلور میشود نارسئین در آب و الکل قابل حل است و بدون بو میباشد. مزه اش تلخ است. در حرارتهای بالاتر از 140 درجه و همچنین اسیدهای قوی تجزیه میگردد و بعلاوه در ترکیب با برخی اسیدها تولید ملح مینماید
فرهنگ لغت هوشیار
عدم بلوغ، کوتاهی قیصری، ناقصی نقصان، عدم تناسب نالایقی، بی ادبی گستاخی، بی عقلی کم عقلی، بی لیاقتی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رکن، استون ها، دیوانیان دیوانمردان، جمع ارکان، جمع رکن ستونها. یا اراکین دولت. سران دولت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاراگین
تصویر پاراگین
فاضلاب، آشغال دانی، پارگین
فرهنگ فارسی معین
جسمی است جامد و سفید که از سرد کردن ناگهانی روغن های سنگین به دست می آید. در شمع سازی و تهیه ورنی ها استعمال می شود. پارافین مایع در پزشکی به عنوان مسهل به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارایی
تصویر دارایی
موجودی، آکتیف، ثروت، اموال
فرهنگ واژه فارسی سره
عیب، کوتاهی، نقص
متضاد: کمال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی