جدول جو
جدول جو

معنی ناراحت - جستجوی لغت در جدول جو

ناراحت
آزرده، اندوهگین، ناسوده، نژند
تصویری از ناراحت
تصویر ناراحت
فرهنگ واژه فارسی سره
ناراحت
غمگین، مضطرب، پریشان، فاقد راحتی و آسایش، خشمگین، عصبانی
تصویری از ناراحت
تصویر ناراحت
فرهنگ فارسی عمید
ناراحت
بی آرام، فتنه انگیز، طاغی
تصویری از ناراحت
تصویر ناراحت
فرهنگ لغت هوشیار
ناراحت
((حَ))
آن چه که در آن راحت وآسایش نیست، ناآرام، آشوب طلب، مضطرب، پریشان
تصویری از ناراحت
تصویر ناراحت
فرهنگ فارسی معین
ناراحت
Downhearted, Fretful, Huffy, Pettish
تصویری از ناراحت
تصویر ناراحت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ناراحت
desanimado, inquieto, irritado, irritável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ناراحت
desanimado, inquieto, molesto, irritable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ناراحت
przygnębiony, niespokojny, obrażony, drażliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
ناراحت
удручённый , беспокойный , обиженный , раздражительный
دیکشنری فارسی به روسی
ناراحت
пригнічений , тривожний , ображений , дратівливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ناراحت
ontmoedigd, onrustig, boos, prikkelbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
ناراحت
niedergeschlagen, unruhig, beleidigt, reizbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
ناراحت
abattu, agité, contrarié, irritable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ناراحت
abbattuto, inquieto, arrabbiato, irritabile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ناراحت
उदास , चिंतित , नाराज , चिड़चिड़ा
دیکشنری فارسی به هندی
ناراحت
হতাশ , চিন্তিত , বিরক্ত , বিরক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
ناراحت
üzgün, huzursuz, sinirli, huysuz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ناراحت
낙담한 , 초조한 , 화난 , 짜증나는
دیکشنری فارسی به کره ای
ناراحت
mwenye huzuni, wasiwasi, hasira, mkaidi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ناراحت
沮丧的 , 烦躁的 , 恼怒的 , 易怒的
دیکشنری فارسی به چینی
ناراحت
落胆した , 落ち着かない , 怒った , イライラした
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ناراحت
מדוכא , דואג , כועס , נִרְגָּז
دیکشنری فارسی به عبری
ناراحت
putus asa, gelisah, kesal, pemarah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ناراحت
หมดหวัง , กระวนกระวาย , ขุ่นเคือง , หงุดหงิด
دیکشنری فارسی به تایلندی
ناراحت
حزينٌ , قلقٌ , غاضبٌ
دیکشنری فارسی به عربی
ناراحت
غمگین , بے چین , ناراض , چڑچڑا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناراحتی
تصویر ناراحتی
ناراحت بودن، عصبانیت
فرهنگ فارسی عمید
ناخرسند اخنسند در پهلوی راحت نبودن آرامش و آسایش نداشتن، اضطراب تشویش مقابل راحت. یا با ناراحتی با اضطراب و تشویش با عصبانیت: (با ناراحتی جمله اش را قطع کردم وگفتم. . {یا به ناراحتی. با ناراحتی: (آهو با تشنج دست روی قلب خود فشرد و بناراحتی آب دهان خود را قورت داد، {عصبانیت. یا با ناراحتی. با عصبانیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناراحتی
تصویر ناراحتی
راحت نبودن، آرامش و آسایش نداشتن، اضطراب، تشویش، عصبانیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناراحتی
تصویر ناراحتی
Inconvenience, Uneasiness, Unhappiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
inconveniência, desconforto, infelicidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
inconveniente, incomodidad, infelicidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
niedogodność, niepokój, nieszczęście
دیکشنری فارسی به لهستانی
неудобство , беспокойство , несчастье
دیکشنری فارسی به روسی
незручність , занепокоєння , нещастя
دیکشنری فارسی به اوکراینی