معنی ناراحتی
- ناراحتی
- ناخرسند اخنسند در پهلوی راحت نبودن آرامش و آسایش نداشتن، اضطراب تشویش مقابل راحت. یا با ناراحتی با اضطراب و تشویش با عصبانیت: (با ناراحتی جمله اش را قطع کردم وگفتم. . {یا به ناراحتی. با ناراحتی: (آهو با تشنج دست روی قلب خود فشرد و بناراحتی آب دهان خود را قورت داد، {عصبانیت. یا با ناراحتی. با عصبانیت ناخرسند اخنسند در پهلوی راحت نبودن آرامش و آسایش نداشتن، اضطراب تشویش مقابل راحت. یا با ناراحتی با اضطراب و تشویش با عصبانیت: (با ناراحتی جمله اش را قطع کردم وگفتم. . {یا به ناراحتی. با ناراحتی: (آهو با تشنج دست روی قلب خود فشرد و بناراحتی آب دهان خود را قورت داد، {عصبانیت. یا با ناراحتی. با عصبانیت
فرهنگ لغت هوشیار