جدول جو
جدول جو

معنی نادوشیده - جستجوی لغت در جدول جو

نادوشیده
(دَ / دِ)
ندوشیده. دوشیده نشده. مقابل دوشیده. رجوع به دوشیده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نادیده
تصویر نادیده
دیده نشده، آنچه به چشم دیده نشده، کسی که چیزی را ندیده، برای مثال تو چه دانی قدر آب دیدگان / عاشق نانی تو چون نادیدگان (مولوی - ۱۰۲)، کنایه از بخیل، خسیس، ممسک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوشیده
تصویر دوشیده
گاو یا گوسفند که شیرش را دوشیده باشند، شیر بیرون کشیده از پستان گاو یا گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندیشیده
تصویر اندیشیده
اندیشه شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیوشیده
تصویر نیوشیده
شنیده، شنوده، ویژگی مطلبی یا سخنی که به گوش رسیده
فرهنگ فارسی عمید
(گُ سَسْ تَ / تِ)
مقابل ژولیده. ناآشفته. رجوع به ژولیده شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نغنوده. نیارامیده. مقابل نویده. رجوع به نویده شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
نیاورده. ناآورده:
من این کنیه را ناوریده بجای
بر و بومتان ناسپرده بپای.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(چَ)
مقابل وزیده. رجوع به وزیده شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
تحمل ناکرده:
ای رنج ناکشیده که میراث می خوری
بنگر که کیستی تو و مال که می بری.
اوحدی مراغه ای.
، وزن ناکرده. وزن ناشده. که آن را نکشیده اند و توزین نکرده اند. مقابل کشیده. رجوع به کشیده شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
ندمیده. نارسته. سبزنشده، طلوع نکرده. طالع نشده. مقابل دمیده. رجوع به دمیده شود
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ / دِ)
جویده نشده. مضغنشده. خائیده نشده. مقابل جویده. رجوع به جویده شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
نچشیده:
نابسوده دو دست رنگین کرد
ناچشیده به تارک اندرتاخت.
رودکی.
، شراب بی مزه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نیاشامیدن. مقابل نوشیدن. رجوع به نوشیدن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ناشنیده. ناشنوده، نپذیرفته.
- نانیوشیده داشتن، ناشنیده گرفتن:
ز پوشیدگان راز پوشیده دار
وز ایشان سخن نانیوشیده دار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نُ / نِ / نَ هَُ دَ / دِ)
کوبیده ناشده. ناکوفته. مقابل کوبیده
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ / تِ)
نارسته. نرسته. سبزناشده. مقابل روئیده. رجوع به روئیده شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ / دِ)
آنچه درباره آن فکر و اندیشه و تأمل ودقت کرده باشند: پادشاهان سخن اندیشیده گویند. (از اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی). سخن اندیشیده باید گفتن و حرکت پسندیده باید کردن. (گلستان) ، محتشم. (از جهانگیری) (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
زن ثیب. زن مرددیده. که دوشیزگی وی زایل شده باشد. (ناظم الاطباء). غیر باکره. که بکارت وی را برده باشند. که دختر نباشد. مقابل دوشیزه. رجوع به دوشیزه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ندوشیدن. مقابل دوشیدن. رجوع به دوشیدن شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نادوشیده. دوشیده ناشده. مقابل دوشیده. رجوع به دوشیده شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
چسبیده. ملصق شده: صمعاء، گوش به سر وادوسیده. (السامی فی الاسامی)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
که قابل دوشیدن نیست. که نتوان آن را دوشید. مقابل دوشیدنی. رجوع به دوشیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
درویده نشده. درو نشده. مقابل درویده. رجوع به درویده شود
لغت نامه دهخدا
(اِ رَکُ)
نااندیشیده. نیندیشیده. بلاتأمل. بی تفکر و تأمل. نسنجیده. رجوع به نیندیشیده شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
بخشیده نشده. مقابل بخشیده. رجوع به بخشیده شود
لغت نامه دهخدا
(نِ هَمْ دَ / دِ)
کوچ ناکرده. مقابل کوچیده
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناکشیده
تصویر ناکشیده
تحمل ناکرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیوشیده
تصویر نیوشیده
شنیده گوش کرده
فرهنگ لغت هوشیار
ناملبس جامه ببرنکرده، نامستور نامحجوب، نامخفی آشکار، نامبهم ظسان مقابل پوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناباشیده
تصویر ناباشیده
غیرمسکون (زمین جاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابخشیده
تصویر نابخشیده
بخشیده نشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نا دوشیزه
تصویر نا دوشیزه
زن مرد دیده غیر باکره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشیده
تصویر دوشیده
شیر بیرون کشیده (پستان زن گاو و گوسفند و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیوشیده
تصویر نیوشیده
((نِ دِ))
شنیده
فرهنگ فارسی معین