جدول جو
جدول جو

معنی نادم - جستجوی لغت در جدول جو

نادم
پشیمان، آنکه از کاری که کرده شرمگین و ناخشنود باشد و نخواهد آن کار را تکرار کند
تصویری از نادم
تصویر نادم
فرهنگ فارسی عمید
نادم
(دِ)
اسم فاعل از ندم و ندامه. (اقرب الموارد). پشیمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (دهار) (غیاث اللغات) ، شرمسار. خجل. شرمنده. متأسف. (ناظم الاطباء). ج، ندّام، نادمون
لغت نامه دهخدا
نادم
پشیمان، خجل و شرمنده
تصویری از نادم
تصویر نادم
فرهنگ لغت هوشیار
نادم
((د))
پشیمان
تصویری از نادم
تصویر نادم
فرهنگ فارسی معین
نادم
پشیمان
تصویری از نادم
تصویر نادم
فرهنگ واژه فارسی سره
نادم
پشیمان، تائب، توبه دار، توبه کار، متاسف
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نادی
تصویر نادی
(دخترانه)
ندا دهنده، ندا کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نادر
تصویر نادر
(پسرانه)
کمیاب، بی همتا، آنچه به ندرت یافت شود، نام مؤسس سلسله افشاریه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خادم
تصویر خادم
خدمت کننده، خدمتگزار، نوکر، خدمتکار، کنایه از مطیع، در تصوف کسی که در خانقاه به درویشان خدمت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نایم
تصویر نایم
کسی که به خواب رفته، خوابیده، خفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادر
تصویر نادر
کمیاب، بی همتا، عجیب، شگفت، ویژگی چیزی که به ندرت اتفاق می افتد، به ندرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادی
تصویر نادی
ندا کننده، باشگاه، انجمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناعم
تصویر ناعم
نرم، ملایم، نازک و لطیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناجم
تصویر ناجم
نوخاسته، کسی که به دعوی امری قیام کند، سرکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناظم
تصویر ناظم
کسی که کاری یا چیزی را نظم و ترتیب بدهد، نظم دهنده، در علوم ادبی به نظم آورنده، شاعر، در مدرسه، کسی که مسئول رسیدگی به نظم و انضباط دانش آموزان است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قادم
تصویر قادم
آینده، مسافری که از سفر برگردد، پیشرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منادم
تصویر منادم
ندیم، هم صحبت، همدم، همنشین
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
با همدیگرهمنشینی کردن در مجلس شراب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تجالس بر شراب. (از اقرب الموارد). با یکدیگر ندیمی کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ دِ)
حریف شراب، همنشین بزرگان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ندیم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پس شاه... گفت: اگر چه ’یهه’ ندیمی قدیم و منادمی ملازم و مناجیی منجی و کافیی به همه خیرات مکافی باشد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 291)
لغت نامه دهخدا
(دِ مَ)
تأنیث نادم است. زن پشیمان. (ناظم الاطباء). ج، نادمات، نوادم. رجوع به نادم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نادی
تصویر نادی
ندا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجم
تصویر ناجم
طلوع کننده، درخشنده، ظاهر، واضح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادر
تصویر نادر
گرانمایه، کمیاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لادم
تصویر لادم
زننده، سیلی زننده، پینه دوز
فرهنگ لغت هوشیار
باز گردنده، سال آینده، پیشرو آینده، مسافری که از سفر باز آید، پیشرو، جمع قدم و قدام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناآدم
تصویر ناآدم
آنکه آدمیت ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
کلاتی در خیبر، جامه تنک جامه کش، گیاه نازک، فراخزی فراخ عیش نیکو زندگانی، بانعمت: (عیش ناعم)، نرم و نازک: (نبات ناعم ثوب ناعم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناظم
تصویر ناظم
شاعر، آنکه سخن را موزون کند، شعر گوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادم
تصویر سادم
پشیمان، اندوهگین، غمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خادم
تصویر خادم
خدمتکار، پرستار، نوکر، چاکر، گماشته، ملازم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادم
تصویر بادم
بادام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منادم
تصویر منادم
همدم همنشین هم پیاله همنشین هم صحبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منادم
تصویر منادم
((مُ دِ))
همنشین، هم صحبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نادر
تصویر نادر
کمیاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خادم
تصویر خادم
پیشکار
فرهنگ واژه فارسی سره