معنی نادم - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نادم
نادم
- نادم
- پشیمان، آنکه از کاری که کرده شرمگین و ناخشنود باشد و نخواهد آن کار را تکرار کند
فرهنگ فارسی عمید
نادم
- نادم
- اسم فاعل از نِدَم و ندامه. (اقرب الموارد). پشیمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (دهار) (غیاث اللغات) ، شرمسار. خجل. شرمنده. متأسف. (ناظم الاطباء). ج، نُدّام، نادمون
لغت نامه دهخدا