جدول جو
جدول جو

معنی نادرس - جستجوی لغت در جدول جو

نادرس
نادرست، آدم ناصادق
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نادره
تصویر نادره
(دخترانه)
مؤنث نادر، آنچه به ندرت یافت شود، کمیاب، بی همتا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نادره
تصویر نادره
شخص نابغه، کنایه از اتفاق عجیب، کنایه از سخن دلنشین، نادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
غلط، شکسته، معیوب، شخص متقلب و بدکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادرس
تصویر دادرس
کسی که به داد ستمدیده ای برسد و به دادخواهی کسی رسیدگی کند، دادرسنده، در علم حقوق قاضی، حاکم
فرهنگ فارسی عمید
(دُ رُ)
کج. معوج، دروغگو، بیمار، ناقص، باطل، متقلب. خائن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نادره در فارسی مونث نادر کمیاب، سخن نغز، بی مانند بی همتا، ترونده تروند ترونده پالیزان هر گاو و خر را کی رسد زین میوه های نادره زیرکدل کربزخورد (مولانا) مونث نادر، واحد نادر، مبالغه درمعنی نادر (مذکرا)، الف - چیز کمیاب: میجویم داد نیست ممکن کاین نادره در جهان ببینم. (خاقانی) ب - بی مثل بی مانند: (این سلطان ما امروز نادره روزگاراست. {ج - عجیب شگفت: نادره تر این که طفلکان نخروشند خون زگلو برنیاورند و بخوشند. (منوچهری) د - (اسم بجای ترکیب وصفی) واقعه عجیب حادثه شگفتی آور: (مردمان حکایت گوسفند وزن وآتش وپیلان بگفتند وآن نادره شرح دادند. {ه - بذله لطیفه: (یوم حمی رالله به نادره هاء خنده ناک و بازیهاء عجب والحان خوش و مانند آن مشغول باید بود. {و - لطیفه نکته: (سخن اگرچه دراز شود از نکته و نادره ای خالی نباشد، {ز - دلنشین وطرفه: بی شکی ازبهشت همی آید این دلپذیر و نادره معنیها. (ناصرخسرو)، جمع نادرات نوادر. یا نادره دوران. یگانه روزگار. یا نادره زمانه. یگانه روزگار. جوهریی و لعل کان جای مکان و لامکان نادره زمانه ای خلق کجا و تو کجا ک (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
کج معوج، دروغگو، بیمار، ناقص، باطل، متقلب خاین مقابل درست
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه به داد مظلوم رسد، کسی که به دادخواهی رسیدگی کند. داور قاضی نشسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
((دُ رُ))
شکسته، معیوب، متقلب، دروغگو، بیمار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
باطل، غلط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادرس
تصویر دادرس
قاضی
فرهنگ واژه فارسی سره
اشتباه، باطل، سقیم، سهو، غلط، غیرصحیح، مغلوط، نابجا، ناصحیح، ناصواب، جلب، خائن، خاطی، دغل، دغلکار، کج دست، متقلب، معوج، ناراست، ناشایسته
متضاد: درست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
غير صحيحٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
Untruthfully, Wrong
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
de manière mensongère, incorrect
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
অসত্যভাবে , ভুল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
in modo non veritiero, sbagliato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
de forma não verdadeira, errado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
falsamente, incorrecto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
nieprawdziwie, błędny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
неправдиво , неправильный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
неправдиво , неправильний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
onwaarachtig, verkeerd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
unwahrheitsgemäß, falsch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
جھوٹے طور پر , غلط
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
असत्य रूप से , गलत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
อย่างไม่จริงใจ , ผิด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
secara tidak jujur, salah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
באופן שקרי , שגוי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
偽って , 間違った
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
不诚实地 , 错误的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
kwa njia ya uwongo, makosa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
거짓으로 , 잘못된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
yanlış bir şekilde, yanlış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی