- ناخرسندی(خُ سَ)
قانع نبودن. بس نکردن. راضی نبودن. ناخشنودی. مقابل خرسندی به معنی خشنودی و قناعت و رضایت
معنی ناخرسندی - جستجوی لغت در جدول جو
- ناخرسندی
قانع نبودن عدم قناعت، راضی نبودن عدم رضایت مقابل خرسندی
- ناخرسندی
عدم الرّضا
- ناخرسندی
Discontent, Discontentedness, Discontentment
- ناخرسندی
mécontentement
- ناخرسندی
असंतोष
- ناخرسندی
descontentamento
- ناخرسندی
descontento
- ناخرسندی
niezadowolenie
- ناخرسندی
недовольство
- ناخرسندی
незадоволення
- ناخرسندی
ontevredenheid
- ناخرسندی
Unzufriedenheit
- ناخرسندی
malcontento
- ناخرسندی
অসন্তোষ
- ناخرسندی
ناپسندیدگی
- ناخرسندی
ความไม่พอใจ
- ناخرسندی
ketidakpuasan
- ناخرسندی
חוסר שביעות רצון
- ناخرسندی
不满
- ناخرسندی
kutoridhika
- ناخرسندی
불만
- ناخرسندی
memnuniyetsizlik
- ناخرسندی
不満
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(خِ / خَ رَ مَ)
لغت نامه دهخدا
بی خردی. سفه. سفاهت. بی عقلی. نادانی. احمقی:
همه چیزها را پسندد خرد
مگر ناخردمندی و خوی بد.
ابوشکور
همه چیزها را پسندد خرد
مگر ناخردمندی و خوی بد.
ابوشکور
(خُ سَ)
لغت نامه دهخدا
غیرقانع. ناراضی. ناخشنود. که خرسند نیست. که قناعت ندارد. مقابل خرسند. رجوع به خرسند شود:
آنکه بسیار یافت ناخشنود
و آنکه اندک ربود ناخرسند.
مسعودسعد
آنکه بسیار یافت ناخشنود
و آنکه اندک ربود ناخرسند.
مسعودسعد
ناخشنود، ناراضی، نادلخوش، ناشاد، ناشادمان
متضاد: خرسند
متضاد: خرسند