جدول جو
جدول جو

معنی ناجنسی - جستجوی لغت در جدول جو

ناجنسی
(جِ)
عمل ناجنس. بدجنسی، بدی جنس. نااصلی. نامرغوبی. اصل و مرغوب نبودن جنس:
از چه خیزد در سخن حشو؟ از خطابینی طبع
وز چه باشد پرزه بر دیبا؟ ز ناجنسی لاس.
انوری.
، از جنس دیگر (بودن) . (فرهنگ نظام). ناهمجنسی
لغت نامه دهخدا
ناجنسی
کیفیت و حالت ناجنس
تصویری از ناجنسی
تصویر ناجنسی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نانسی
تصویر نانسی
(دخترانه)
نام شهری در فرانسه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نارنگی
تصویر نارنگی
میوه ای از نوع مرکبات، کوچک تر از نارنج، خوش طعم و شیرین که پوست آن به راحتی کنده می شود. درخت این گیاه از درخت نارنج و پرتقال کوچک تراست و تخم آن کاشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناجنس
تصویر ناجنس
بدنژاد، بدسرشت، بدذات، بدکردار، برای مثال نخست موعظۀ پیر می فروش این است / که از مصاحب ناجنس احتراز کنید (حافظ - ۴۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدجنسی
تصویر بدجنسی
بدجنس بودن، بدطینتی، بدنهادی
فرهنگ فارسی عمید
(جِ)
بدسرشت. بدنژاد. بی تربیت. بی ادب. (ناظم الاطباء). شخص بدذات. بدکردار. (فرهنگ نظام). غیر مهذب. بی ادب. (آنندراج). پست. سفله. ناباب. نااهل. ناجور. نامناسب. ناهم جنس. مقابل همجنس:
از صحبت ناجنس و خسان دست نداری
تا چند بود صحبت ناجنس و خس آخر.
سوزنی.
چو در پرده ناجنس باشد همال
زتهمت بسی نقش بندد خیال.
نظامی.
ای فغان از یار ناجنس ای فغان
همنشین نیک جوئید ای مهان.
مولوی.
معلم گو ادب کم کن که من ناجنس شاگردم
پدر گو پند کمتر ده که من نااهل فرزندم.
سعدی.
تا چه گنه کردم که روزگارم بعقوبت آن در سلک صحبت چنین ابلهی خودرای ناجنس خیره درای مبتلا گردانید. (گلستان).
چاک خواهم زدن این دلق ریائی چکنم
روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم.
حافظ.
نخست موعظۀ پیر میفروش این است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنید.
حافظ.
صحبت ناجنس گزند آورد
صددل آسوده به بند آورد.
وحشی.
صحبت ناجنس نباید گزید
تا طمع از خویش نباید برید.
وحشی.
بد است صحبت ناجنس وقت طوطی خوش
که وقت حرف ز تمثال خود طرف دارد.
صائب.
، (اصطلاح طبیعی) لاروهای ناجنس. رجوع به بیولوژی ج 1 ص 193 شود
لغت نامه دهخدا
شهری است در شمال شرقی فرانسه که پایتخت قدیم لورن بوده و مرکز شهرستان مورت -ا-موزل است و 120600 تن جمعیت دارد، این شهر در فاصله 353 هزارگزی پاریس واقع است
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته نایینی از مردم نایین منسوب به نایین اهل نایین نایینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
ششم از سی آوای باربد منسوب به ناقوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموسی
تصویر ناموسی
ساستاریک وینارتارانه، پردگی، آزرمی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به نارنج آنچه برنگ پوست نارنج باشد زرد که کمی بسرخی زند: آنکه بر پیر کند موزه نارنجی عیب تا نکردست بپا بر ویش انکاری هست. (نظام قاری)، ساخته شده از نارنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناووسی
تصویر ناووسی
منسوب به ناووس
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه ازدکان (بقالی عطاری وغیره) چیزی بر دارد و بخورد بدون آنکه وجهش را بپردازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجنس
تصویر ناجنس
بی تربیت، بی ادب، بدنژاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجنس
تصویر ناجنس
((ج))
بدسرشت، بدذات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارنگی
تصویر نارنگی
((ر))
درخت است پایا از تیره مرکبات با میوه کروی و معطر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
((رِ))
هر یک از رنگ های واقع در طیف سرخ و زرد، به رنگ نارنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
نام لحن بیست و ششم از سی لحن باربد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
نارنگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نارنگی
تصویر نارنگی
نارنجی
فرهنگ واژه فارسی سره
بدجنس، بدکردار، ناباب، ناتو، ناجور
متضاد: خوش جنس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
Orange
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناجوری
تصویر ناجوری
Ungainliness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
laranja
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناجوری
تصویر ناجوری
desajeitamento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناجوری
تصویر ناجوری
desgarbo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
pomarańczowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناجوری
تصویر ناجوری
niezgrabność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناجوری
تصویر ناجوری
неуклюжесть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
оранжевый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناجوری
تصویر ناجوری
незграбність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
оранжевий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
oranje
دیکشنری فارسی به هلندی