جدول جو
جدول جو

معنی ناتورپ - جستجوی لغت در جدول جو

ناتورپ
(تُ)
پول. فیلسوف آلمانی که به سال 1854 در شهردوسلدورف بدنیا آمده و در سال 1915 از دنیا رفته است. وی یکی از فیلسوفان و هواداران نئوکانتیسم است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیاتور
تصویر نیاتور
(پسرانه)
نیاطوس، از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر قیصر روم از یاران سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
عضو مجلس سنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نیک نامی، شهرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاتوره
تصویر تاتوره
حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، بخو، داتوره، تاتوله
گیاهی یک ساله از تیرۀ بادمجانیان با برگ های درشت، بدبو و گل های شیپوری ارغوانی یا سفید که حاوی ماده ای سمّی به نام داتورین است و در معالجۀ آسم، تنگی نفس، تشنج و رماتیسم به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاتوره
تصویر کاتوره
سرگشته، سرگردان، گیج، حیران، سرگشتگی، سرگردانی، برای مثال هیچ راحت می نبینم در سرود و رود تو / جز که از فریاد و زخمه ات خلق را کاتوره خاست (رودکی - ۵۲۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داتوره
تصویر داتوره
حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، بخو، تاتوره، تاتوله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتوان
تصویر ناتوان
عاجز، درمانده، ضعیف، سست، کنایه از تهی دست، بی پول، بی نوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناوتیپ
تصویر ناوتیپ
دسته ای از کشتی های جنگی نیروی دریایی شامل دو یا سه ناوگروه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتور
تصویر ناتور
فرانسوی سرشت زاد نهاد، پرهام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکتورن
تصویر نکتورن
فرانسوی شبخیز، شبانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نستوری
تصویر نستوری
قطعه ایست ضربی دو} نوا {که سه ضرب سنگین است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناطوری
تصویر ناطوری
شغل و عمل ناطور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناعوره
تصویر ناعوره
ناعوره در فارسی دولاب چرخ آبکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوتیپ
تصویر ناوتیپ
مجموعه کشتیهای جنگی که دارای دو یا سه ناوگروه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نام دادگی مسمی بودن، شهرت معروفیت
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که نمی نوردد، نالایق ناسزاوار مقابل نورد: نانوردیم وخوارواین نه شگفت که بروردخاه نیست نورد. (کسائی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که هضم نشودبدهضم، بدهضمی امتلا: همیشه لب مرد بسیار خوار در آروغ بد باشد از ناگوار. (نظامی لغ)، ناخوش آینده بطبع بدمزه: (واستقبال مقدم مرا چنین ذخیره نامحدودو شربتی ناگوارمهیا کرده ای، {ناملایم بطبع سخت دشوار: برفقیران محنت و پیری نباشد ناگوار کی غم دندان خوردآن کس که نانی نیستش ک (صائب)، آنکه مصاحبتش ملایم طبع دیگران نباشد گران جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازوری
تصویر نازوری
بی زوری بی طاقتی ناتوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتوره
تصویر کاتوره
سرگشته، حیران، سرگردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاتوره
تصویر فاتوره
لاتینی تازی گشته از فاکتور سیاهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
وکیل مجلس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناتوری
تصویر سناتوری
شغل سناتور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتوان
تصویر ناتوان
علیل، بیمار، مریض، دردمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتوان
تصویر ناتوان
((تَ))
عاجز، ضعیف، مریض، فقیر، آن که مردی ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نانورد
تصویر نانورد
((نَ وَ))
ناپسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نستوری
تصویر نستوری
((نَ))
نسطوری، قطعه ای است ضربی در «نوایی» که سه ضرب سنگینی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
((س))
عضو مجلس سنا، نماینده مجلس اعیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاتوره
تصویر کاتوره
((رِ))
سرگشته، سرگردان، شیفته سار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاتوره
تصویر تاتوره
((رِ))
زنجیر یا ریسمانی که بر پای اسب و استر بندند
فرهنگ فارسی معین
گیاهی از تیره بادنجان با برگ های درشت و بدبو و گل های شیپوری قرمز یا سفید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناتوان
تصویر ناتوان
ضعیف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سناتوری
تصویر سناتوری
Senatorship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
Senator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناجوری
تصویر ناجوری
Ungainliness
دیکشنری فارسی به انگلیسی