جدول جو
جدول جو

معنی ناتواننده - جستجوی لغت در جدول جو

ناتواننده
(دَرْ وَ)
غیر قادر. نتواننده. ناتوان. رجوع به ناتوان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
کسی که بی دعوت به مهمانی برود، خوانده نشده، طفیلی، کسی که درس نخوانده باشد، بی سواد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ نَنْ دَ / دِ)
ناتوانی
لغت نامه دهخدا
(دِ فَ یَ دَ / دِ)
نماننده. که ماندنی نیست. که نتواند ماند. که نخواهد ماند، نامانند. ضد. نقیض. غیرشبیه. ناهمانند
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا دَ / دِ)
نخوانده. قرائت نکرده. خوانده نشده:
بسی نیز تاریخ ها داشتم
یکی حرف ناخوانده نگذاشتم.
نظامی.
سه جا بوسید و مهر نامه برداشت
وزو یک حرف را ناخوانده نگذاشت.
نظامی.
سر به پیش افکنده بینم قاصد رنجانده را
ظاهراً آورده واپس نامۀ ناخوانده را.
محمد اشرف.
خرم آن دم که ز در نامۀ دلدار آید
نامه ناخوانده هنوز، ازعقبش یار آید.
؟
، بی سواد. بی دانش. بی علم. آنکه دانای بر خواندن خط نباشد. (ناظم الاطباء). درس نخوانده. بی سواد. (فرهنگ نظام) ، دعوت نشده. ناطلبیده. (ناظم الاطباء). نطلبیده. بی وعده رفته. (فرهنگ نظام). غیرمدعو. بدون دعوت. بی وعده:
چو اندر باغ تو بلبل به دیدار هزار آید
ترا مهمان ناخوانده به روزی صد هزار آید.
فرخی.
مرا گفت مهمان ناخوانده خواهی
قمرچهرگانی مقوس حواجب.
امیر معزی یا برهانی
مثل زنند که آید طبیب ناخوانده
چو تندرستی تیمار دارد از بیمار.
ابوحنیفۀ اسکافی.
به سیمین ستون در خم آورد و گفت
که بادات مهمان ناخوانده جفت.
اسدی.
چو دانی که آمد به مهمان فرود
به ناخوانده مهمان بر از ما درود.
نظامی.
چون رطلها رانی گران خیل نشاط از هر کران
همچون خیال دلبران ناخوانده مهمان آیدت.
خاقانی.
چنین آب روان بی قدر از آن است
که او ناخوانده هر جانب روان است.
وحشی.
- لوح ناخوانده، صفحۀ خوانده نشده. کتاب ناخوانده:
گه از لوح ناخوانده عبرت پذیر
گه از صحف پیشینیان درس گیر.
نظامی.
- امثال:
ناخوانده ب خانه خدا نتوان رفت
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ / دِ)
که تکان داده نشده است. که تکانده نشده است.
- درخت ناتکانده، درختی که میوه اش را نتکانده ونچیده اند
لغت نامه دهخدا
(دَ نِ)
نادان. که نمی داند. مقابل داننده
لغت نامه دهخدا
(تُ / تَ نَنْ دَ / دِ)
توانا. قادر. نیرومند. رجوع به توان و توانا شود
لغت نامه دهخدا
(دِ بَ رَ دَ / دِ)
وبیل. (ترجمان القرآن). سنگین. ثقیل. وخیم. ناگوار. ناگوارا. مقابل گوارنده. رجوع به گوارنده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناداننده
تصویر ناداننده
آنکه نمی داند جاهل مقابل
فرهنگ لغت هوشیار
نخوانده قرائت نکرده: سربه پیش افکنده بینم قاصدر نجانده را ظاهراآورده واپس نامه ناخوانده را. (محمداشرف لغ)، بی سواددرس نخوانده، دعوت نشده: چو اندرباغ تو بلبل بدیدار هزار آید ترامهمان ناخوانده بر وزی صد هزارآید. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
((خا د))
بی سواد، درس نخوانده، دعوت نشده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
غير مقروءةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
Illinformed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
mal informé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
desinformado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
誤った情報を持つ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
غلط معلومات
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
ข้อมูลผิด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
salah informasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
מְעַוֵּט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
asiyejua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
信息不明的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
desinformado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
잘못된 정보
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
yanlış bilgilendirilmiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
ভুল তথ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
mal informato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
schlecht informiert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
slecht geïnformeerd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
погано поінформований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
плохо информированный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
źle poinformowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
गलत जानकारी
دیکشنری فارسی به هندی