جدول جو
جدول جو

معنی ناتمامی - جستجوی لغت در جدول جو

ناتمامی
(تَ)
نقصان و قصور. (ناظم الاطباء). ناتمام بودن. ناقص بودن. کامل نبودن. صفت ناتمام:
بدرتمام روزی در آفتاب رویت
گر بنگرد بیارد اقرار ناتمامی.
سعدی.
غمز و نمامی چون اظهار ناتمامی می کرد. (وصاف ص 335)
لغت نامه دهخدا
ناتمامی
نافرجامی، خامی ناآزمودگی کیفیت ناتمام
تصویری از ناتمامی
تصویر ناتمامی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
ناقص، کامل نشده، به پایان نرسیده
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
نابالغ. (غیاث) (آنندراج). تمام و کامل نشده. (ناظم الاطباء). ناپخته. نپخته. خام. ناقص. مقابل کامل:
وگر در بازگشتن ناتمام است
به آتش در بماند زانکه خام است.
ناصرخسرو.
از طاعت تمام شود ای پسر ترا
این جان ناتمام سرانجام کار تام.
ناصرخسرو.
هوس پختن از کودک ناتمام
چنان زشت ناید که از پیر خام.
سعدی.
این دو چیزم بر گناه انگیختند
بخت نافرجام و عقل ناتمام.
سعدی.
چه وصفت کند سعدی ناتمام
علیک السلام ای نبی والسلام.
سعدی.
زنده به مردم مشو ای ناتمام
زنده تو کن مردۀ خود رابه نام.
امیرخسرو.
لیکن ناتمام بود در کار پادشاهی. (مجمل التواریخ) ، ناقص. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). انجام نیافته. تمام و کامل نشده. (ناظم الاطباء). طفیف. (منتهی الارب). نیمه کاره. غیرتمام. تمام ناشده. به اتمام نرسیده. کامل نشده. نادرست. نابسامان:
زنان در آفرینش ناتمامند
ازیرا خویش کام و زشت نامند.
(ویس و رامین).
جهان بی دانش او ناتمام است
فلک با همت او ناسوار است.
مسعودسعد.
هنوز این زیربا در دیگ خام است
هنوز اسباب حلوا ناتمام است.
نظامی.
هراسیدم از دولت تیزگام
که بگذارد این نقش را ناتمام.
نظامی.
همه کارم که بی تو ناتمام است
چنین خام از تمناهای خام است.
نظامی.
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب ورنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را.
حافظ.
مهی که از افق طبع بنده طالع شد
به منتهای کمالش نشد مقام هنوز
اگر برابر خورشیدخاطر تو رسد
شود تمام که ماهی است ناتمام هنوز.
وحشی.
شیوۀ ارباب همت نیست جود ناتمام
رخصت دیدار دادی طاقت دیدار ده.
صائب.
شمشیر کشیدی و نکشتی
فریاد ز لطف ناتمامت.
؟
، جنین صورت نگرفته در رحم. (یادداشت مؤلف) : اعجال، انداختن ناقه بچۀ ناتمام را. اطف الناقه، بچۀ ناتمام زاد شتر ماده. غیض، بچۀ ناتمام افتاده، جنین سقط شده. شدخ، بچۀ ناتمام. (منتهی الارب) ، عیب دار. (ناظم الاطباء). بد. نادلپسند. نازیبا. نامطبوع. نامقبول:
مگر که بخل شبی بر کرم شبیخون کرد
چنانکه از صفت ناتمام او زیبد.
خاقانی.
چه برنج بی شکر طعام ناتمام بود و غذای نامقبول باشد. (سندبادنامه ص 130) ، نادرست: ذرو، خطا کردن در سخن و ناتمام گفتن. (منتهی الارب).
آنکه نداند رقمی بهر نام
به ز فقیهی که بود ناتمام.
امیرخسرو.
- ناتمام کردن و ناتمام گذاشتن، اصغاء. لهوجه. (منتهی الارب). تمام نکردن. ناقص گذاشتن. نیمه کاره گذاشتن. به انجام نرساندن. کامل نکردن:
به جان مضایقه با دوستان مکن سعدی
که دوستی نبودهرچه ناتمام کنند.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از انتظامی
تصویر انتظامی
قوای انتظامی مانند ارتش، شهربانی، ژاندارمری
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به ناتمام ناهام ناهرو نافرجفت نافرجام، خام، نادرست بش، آکدار غیرکامل ناقص، بپایان نرسیده، ناپخته خام، معیوب، نادرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
((تَ))
پایان نیافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتظامی
تصویر انتظامی
ساماندهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناآرامی
تصویر ناآرامی
تشنج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناتوانی
تصویر ناتوانی
عجز، ضعف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
نیمه کاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تمام ناشده، غیرکامل، ناقص
متضاد: کامل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
غير مكتملٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
Incomplete, Scrappy, Unfulfilled
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
incomplet, bagarreur, inachevé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
不完全な , ぼろぼろの , 未完成の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ناتمام، ناقص
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
ناتمام , ٹوٹا پھوٹا , نامکمل
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
ไม่สมบูรณ์ , ขาด , ไม่สมบูรณ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
tidak lengkap, bertarung, tidak terpenuhi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
לא שלם , מְרֻפָּט , לא מושלם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
zisizozaliwa, mtindo wa shambulio, isiyokamilika
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
不完整的 , 未完成的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
불완전한 , 지저분한 , 미완성의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
tamamlanmamış, döküntü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
अपूर्ण , अव्यवस्थित , अधूरा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
incompleto, trasandato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
unvollständig, zerlumpt, unerfüllt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
onvolledig, versleten, onvoltooid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
неповний , недбалий , незавершений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
неполный , небрежный , незавершенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
niekompletny, zniszczony, niedokończony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
incompleto, peleón, incumplido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
incompleto, briguento, não cumprido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناتمام
تصویر ناتمام
অসম্পূর্ণ , অপরিপূর্ণ , অসম্পূর্ণ
دیکشنری فارسی به بنگالی