جدول جو
جدول جو

معنی نابها - جستجوی لغت در جدول جو

نابها
یکی از ولایات هند است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نابجا
تصویر نابجا
بی موقع، بی مورد، کاری یا چیزی که به موقع و در جای مناسب خود نباشد، نابرجا
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
در غیر محل. نه بجای خویش. بی جا. بی مورد. بی موقع. مقابل بجا: گفتاری نابجا. اعمالی نابجا. کارهای نابجا، در اصطلاح طبیعی، عرضی. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
در یمن مرکز ناحیت عسیر است و در دامنۀ کوه سرا که متوازیاً از شمال بجنوب در ساحل بحراحمر ممتد است واقع شده است در موضعی مرتفع به وادئی که آن نیز نامش ابهاست. سکنۀ آن تقریباً شش هزارتن است. از غرب محدود است به ناحیۀ صبیا و رجال المع و از شمال به ینی شهر و چون در اراضی کوهستانی واقعشده است هوائی معتدل دارد. از کوههای آن چه از شرق بغرب و چه از غرب بشرق نهرهائی جاری است ولی غالب آنها فقط در موسم باران سیلان دارد و محصولات آن گندم و جو و قهوه و توتون و خرما و لیمو و امثال آن است
لغت نامه دهخدا
(بِهْ)
شریف. (اقرب الموارد). نام آور و گرامی. (منتهی الارب). ج، نبه . (آنندراج). بزرگوار. مشهوربه بزرگی. بلندنام. نبیه. نبه، امر نابه، کار بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج). النابه من الامور، العظیم الجلیل. (معجم متن اللغه) ، هوشیار و زیرک. (المنجد). ج، نبهاء، شراب خالص. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نابجا
تصویر نابجا
بی موقع، بی جا، بی مورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابها
تصویر ابها
خوبرویی، تهی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابه
تصویر نابه
نام آور، گرامی، هوشیار زیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبها
تصویر نبها
جمع نبیه، زیرکان، شریفان، زیرکان والایان فرخادان
فرهنگ لغت هوشیار
بیجا، بی ربط، بی مورد، بی موقع، نادرست، ناساز، ناصواب، نامربوط، نامناسب
متضاد: بجا صواب
فرهنگ واژه مترادف متضاد