مرد بزرگ شأن. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد بزرگ مرتبه. (ناظم الاطباء). مرد عظیم الشان. (المنجد) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) ، مجید. فصیح. (المنجد). شاعر غراء. (آنندراج). شاعری که از شعر ارثی نداشته باشد و شعر نیکو گوید. (ناظم الاطباء). آن که شعر نیکو گوید و پدران او شاعر نبوده اند. شاعری خوشگوی که از خانوادۀ شعرا نباشد. (یادداشت مؤلف) ، کلمه ای که فصاحت آن آشکار است. (اقرب الموارد) (المنجد) ، جلد. زیرک. عاقل. (زمخشری). داهیه. ج، نوابغ
مرد بزرگ شأن. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد بزرگ مرتبه. (ناظم الاطباء). مرد عظیم الشان. (المنجد) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) ، مُجید. فصیح. (المنجد). شاعر غراء. (آنندراج). شاعری که از شعر ارثی نداشته باشد و شعر نیکو گوید. (ناظم الاطباء). آن که شعر نیکو گوید و پدران او شاعر نبوده اند. شاعری خوشگوی که از خانوادۀ شعرا نباشد. (یادداشت مؤلف) ، کلمه ای که فصاحت آن آشکار است. (اقرب الموارد) (المنجد) ، جَلد. زیرک. عاقل. (زمخشری). داهیه. ج، نَوابِغ
بنت عبدالله. مادر عمرو بن عاص است. زن آوازخوان بدنامی بود. ابوالفرج اصفهانی آورده است: زنی از شیعیان علی به عمروعاص هنگام خطبه خواندن اعتراضی کرد و عمروعاص به او پرخاش کرد که: ’بس کن ای پیرزن گمراه، سخنت را کوتاه کن که عقلت کم است’ و زن در جوابش گفت ’فقط تو حرف بزن ای پسر نابغه ای کسی که مادرت آوازخوان مشهور مکه بود و مزدور دیگران ! تو، که پنج نفر از قریش ادعای پدریت را داشتند وهرکدام تو را از پشت خود میدانستند و چون از مادرت پرسیدند گفت ببینید به کدامیک ازینان شباهتش بیشتر است و چون به عاص بن وائل شبیه تر بودی ترا به او بستند’. (از اغانی ج 1 ص 342)
بنت عبدالله. مادر عمرو بن عاص است. زن آوازخوان بدنامی بود. ابوالفرج اصفهانی آورده است: زنی از شیعیان علی به عمروعاص هنگام خطبه خواندن اعتراضی کرد و عمروعاص به او پرخاش کرد که: ’بس کن ای پیرزن گمراه، سخنت را کوتاه کن که عقلت کم است’ و زن در جوابش گفت ’فقط تو حرف بزن ای پسر نابغه ای کسی که مادرت آوازخوان مشهور مکه بود و مزدور دیگران ! تو، که پنج نفر از قریش ادعای پدریت را داشتند وهرکدام تو را از پشت خود میدانستند و چون از مادرت پرسیدند گفت ببینید به کدامیک ازینان شباهتش بیشتر است و چون به عاص بن وائل شبیه تر بودی ترا به او بستند’. (از اغانی ج 1 ص 342)
ابراهیم بن احمد بن عبدالله همدانی معروف است به ابن نابتی. شرح این نسبت در الانساب سمعانی آمده است. (ص 550). و نیز رجوع به ابن نابتی شود اسحاق بن ابراهیم نابتی. (منتهی الارب)
ابراهیم بن احمد بن عبدالله همدانی معروف است به ابن نابتی. شرح این نسبت در الانساب سمعانی آمده است. (ص 550). و نیز رجوع به ابن نابتی شود اسحاق بن ابراهیم نابتی. (منتهی الارب)
نابی ٔ، جای بلند و خمیده، (منتهی الارب)، مکان مرتفع خم دار، (از اقرب الموارد) (المنجد)، آینده از جای دیگر، (منتهی الارب)، سیل نابی ٔ، که از جای دیگری بیاید، رجل نابی ٔ، مردی که از دیار دیگری بیاید، (از منتهی الارب) (اقرب الموارد)، (از ’ن ب و’)، سمین، (معجم متن اللغه) (المنجد)
نابی ٔ، جای بلند و خمیده، (منتهی الارب)، مکان مرتفع خم دار، (از اقرب الموارد) (المنجد)، آینده از جای دیگر، (منتهی الارب)، سیل نابی ٔ، که از جای دیگری بیاید، رجل نابی ٔ، مردی که از دیار دیگری بیاید، (از منتهی الارب) (اقرب الموارد)، (از ’ن ب و’)، سمین، (معجم متن اللغه) (المنجد)
ابن زیادبن ظبیان، از دلاوران عرب است و به دست مصعب بن زبیر کشته شد و برادرش عبیداﷲ بن زیاد به خونخواهی وی برخاست، شرح این ماجرا در البیان و التبیین ج 1 حاشیۀ ص 360 آمده است جدپدر ثعلبه بن غنمه بن عدی صحابی است، (منتهی الارب) جد عقبه بن عامر صحابی، (منتهی الارب) بن ظبیان، محدثی است، (منتهی الارب)
ابن زیادبن ظبیان، از دلاوران عرب است و به دست مصعب بن زبیر کشته شد و برادرش عبیداﷲ بن زیاد به خونخواهی وی برخاست، شرح این ماجرا در البیان و التبیین ج 1 حاشیۀ ص 360 آمده است جدپدر ثعلبه بن غنمه بن عدی صحابی است، (منتهی الارب) جد عقبه بن عامر صحابی، (منتهی الارب) بن ظبیان، محدثی است، (منتهی الارب)